به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در ایران، جنگ هشتساله تحمیلی عراق علیه ایران تجربهای سرنوشتساز و ماندگار بود که تأثیرات عمیقی بر حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور بر جای گذاشت. این رویداد سترگ تاریخی، نه تنها بخشی مهم از حافظه جمعی ملت ایران را تشکیل میدهد، بلکه بستری غنی برای خلق آثار ادبی و هنری فراهم کرده است. به همین دلیل، «کتابهای دفاع مقدس» به عنوان یک ژانر شاخص و پرمخاطب در ادبیات معاصر ایران شکل گرفته و اهمیت فراوانی یافتهاند.
یکی از مهمترین کارکردهای این ژانر، انتقال تجربهها و ارزشها به نسلهای بعدی است. در شرایطی که فاصله زمانی ما با دوران جنگ هر سال بیشتر میشود، کتابهای دفاع مقدس به مثابه پلی میان گذشته و آینده عمل میکنند و امکان شناخت مستقیم آن دوران را برای جوانان امروز فراهم میآورند. این آثار، علاوه بر ثبت وقایع تاریخی، ارزشهایی چون ایثار، شجاعت، همبستگی، و ایمان را در قالب روایتهای زنده و انسانی به مخاطب منتقل میکنند. در واقع، کتابهای دفاع مقدس حافظان فرهنگی یک ملت در برابر فراموشیاند.
دفاع مقدس برای ملت ایران صرفاً یک نبرد نظامی نبود، بلکه آزمونی بود که هویت ملی و دینی را بازتعریف و تقویت کرد. کتابهای این حوزه نشان میدهند که چگونه مردم از اقوام و طبقات مختلف، با باورها و فرهنگهای متنوع، در کنار یکدیگر ایستادند و با وحدت و مقاومت، سرنوشت کشور را رقم زدند. این تصویر، در تقویت روحیه ملیگرایی مثبت و انسجام اجتماعی نقش بسزایی دارد.
ادبیات دفاع مقدس همچنین میتواند الهامبخش خلق آثار هنری در دیگر حوزهها باشد. بسیاری از فیلمها، نمایشها، و آثار تصویری موفق سینمای ایران برگرفته از کتابها و خاطرات مکتوب جنگ هستند. این نشان میدهد که کتابهای این ژانر، منبعی غنی برای بازآفرینیهای هنری و گسترش دامنه اثرگذاری فرهنگ دفاع مقدس به شمار میروند.
به طور کلی، کتابهای دفاع مقدس ترکیبی از تاریخ، فرهنگ، هویت، و معنویتاند؛ آثاری که هم ثبتکننده یک مقطع مهم تاریخی هستند و هم الهامبخش آینده. این ژانر نه تنها بخشی جداییناپذیر از ادبیات معاصر ایران است، بلکه سندی زنده از مقاومت و ایستادگی یک ملت محسوب میشود. از این رو، توجه به آن و گسترش دامنه مطالعه و پژوهش در این حوزه ضرورتی فرهنگی و ملی به شمار میآید.
حالا با قرار گرفتن در هفته دفاع مقدس سعی داریم تا تعدادی از کتاب های دفاع مقدس را معرفی کنیم. هرچند تعداد این آثار بسیار زیاد است اما تلاش شده تا در این گزارش به چند اثر شاخص بسنده شود.
پاییز آمد
کتاب «پاییز آمد» اثری در حوزهی خاطرهنویسی است که چاپ آن را انتشارات سوره مهر بر عهده داشته که خواننده را با سرگذشت فخرالسادات موسوی و همسر وی یعنی شهید احمد یوسفی آشنا میکند. گلستان جعفریان، نویسندهی کتاب، با نثری دقیق و صمیمی، تجربهی چهار سال گفتگو با این بانو را به روایتی تأثیرگذار از عشق، رنج، فداکاری و زیستن در سایهی جنگ و شهادت تبدیل کرده است. مولف، با صداقتی کمنظیر، واقعیتهایی از زندگی شهید و همسرش را بازگو میکند که کمتر شنیده شدهاند. این اثر، خواننده را به دنیای دیگری میبرد؛ دنیایی که در آن شهادت پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز چالشهای جدید برای خانوادهایست که در سایهی فقدان، زندگی را از نو میسازد. در این اثر، سوگ و دلتنگی، در کنار افتخار و پایداری نشسته است.
داستان کتاب پاییز آمد، از ملاقات نویسنده با فخرالسادات موسوی آغاز میشود؛ دیداری در سرمای زمستان زنجان، شهری که عمدهی زندگی فخری در آن شکل گرفت و خاطرات شیرین و تلخ زیادی در آن رقم خورد. این ملاقات، سرآغاز گفتوگوهایی بود که طی چهار سال و در قالب بیش از سی ساعت مصاحبه شکل گرفت و سرانجام به نگارش کتاب پاییز آمد منتهی شد. گلستان جعفریان، با دقتی مثالزدنی و نثری روان، توانسته تجربهی زیستهی همسر شهید احمد یوسفی را از دل روزمرگیها و خاطرات شخصی، به متنی الهامبخش و پر از آموزههای انسانی بدل کند.
نویسندهی کتاب پاییز آمد، در کنار نگاهی تاریخی، صدای زنان را نیز وارد فضای مردانهی خاطرات جنگ کرده است. فخری نهفقط همسر یک شهید، بلکه زنی فعال، صبور، آگاه و تأثیرگذار است که با فرزندانش، رنجهای فراق، فشارهای اقتصادی و ترسهای گاهوبیگاه زندگی در شهر جنگزده را تاب میآورد. او در روایت خود از سختیهای روزمره و درگیری با احساسات مادری، همسری و اجتماعی میگوید و نشان میدهد که جنگ، فقط در میدانهای نبرد روی نمیدهد، بلکه در خانهها، در دلها و در ذهن انسانها نیز جریان دارد.
برشی از کتاب:
سرش را گذاشت روی شانهام و بغضش ترکید. من اما گریه نمیکردم. خانه شلوغ شده بود. همه گریه میکردند. باور نمیکردم. احمد دو روز پیش رفت و حالا... . بهزحمت بلند شدم راه افتادم سمت خانه. کسی حواسش به من نبود. هیاهو و صدای گریه و شیون دور و دورتر میشد. تا خانه، پیاده آمدم. کلید انداختم و در را باز کردم. وارد هال شدم. کت احمد سر جالباسی آویزان بود. رفتم سمت کت دستم را کردم داخل جیب. قبض هتل مشهد توی جیبش بود. قبض را انداختم روی زمین. دور خانه چرخیدم. رفتم بهطرف حمام. پیراهن و زیرپوش احمد توی سبد لباس چرکها بود. آنها را بغل کردم و چسباندم به صورتم و نفس عمیق کشیدم. بوی احمد تمام وجودم را پر کرد. آن لحظه بغضم ترکید و با صدای بلند گریه کردم. گفتم: «احمد من بدون تو چطور بچهها را بزرگ کنم؟ یعنی دیگر بابا گفتن علی را نمیشنوم؟ محسن کلمه بابا را یاد نگیرد؟»
لباسها را همانجا رها کردم و از خانه زدم بیرون. یادم نمیآید در حیاط را قفل کردم یا نه. رفتم طرف سردخانه بیمارستان ارتش. باید احمد را میدیدم که باورم میشد شهید شده. از دور عمو مشتعلی را که مسئول کفن کردن شهدا بود دیدم. رفتم بهطرفش و گفتم: «من آمدم احمد را ببینم.»

محمد؛ مسیح کردستان
کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» زندگینامه داستانی شهید محمد بروجردی نوشته نصرتالله محمودزاده، اثری است که زندگی و شخصیت شهید محمد بروجردی، یکی از فرماندهان برجسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، را در قالبی داستانی و مستند روایت میکند و چاپ و نشر آن را انتشارات روایت فتح بر عهده داشته است. این کتاب که نتیجه بیش از ۱۵ سال تحقیق و تلاش نویسنده است، نهتنها زندگینامهای از یک چهره انقلابی و نظامی، بلکه سندی ارزشمند از تاریخ انقلاب اسلامی و نقشآفرینیهای بروجردی در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ ایران، یعنی بحران کردستان در سالهای ابتدایی انقلاب، به شمار میرود. محمودزاده با تکیه بر مصاحبههای گسترده و منابع متنوع، تصویری چندبعدی از این شهید ارائه میدهد که او را بهعنوان نمادی از ایثار، شجاعت و شناخت عمیق از تکالیف دینی و انقلابی معرفی میکند.
در مجموع این کتاب اثری است که با دقت تاریخی و عمق احساسی، خواننده را با زندگی یکی از قهرمانان گمنام انقلاب آشنا میکند. این کتاب نهتنها روایتی از زندگی یک فرد، بلکه درسی درباره مدیریت بحران، جلب اعتماد مردم و عمل بهموقع در شرایط دشوار است و برای هر کسی که به تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی علاقهمند است، منبعی ارزشمند به شمار میرود.
برشی از کتاب:
ناگهان بیسیمچی صدایی غیر منتظره شنید: «میدانم بروجردی آنجاست. میخواهم او را نصیحت کنم. من فرمانده دمکرات این منطقه هستم.» بروجردی گوشی را قاپید و با طمأنینه گفت: «بروجردی هستم، بفرمایید.»
_میشناسمت. خیلی در کردستان اسم در کردی، اما هنوز با مرد رودرو نشدی.
_ بهتر است مثل دو مرد باهم حرف بزنیم.خنده فرمانده دموکرات در گوشی پیچید و ادامه داد: «شنیدهام خیلی از کردها عاشق مرامت شدهاند، اما فکر نمیکردم تا این حد احمق باشی.»
_ اگر مایل نیستی شرافتمندانه حرف بزنی بهتر است بقیۀ حرفها بماند برای عملیات امشب. فرمانده با خشم جواب داد: «زبان تیزی داری؛ فرماندۀ قلبهای پیشمرگان.» معلوم است خیلی از پیشمرگان را زیر شکنجه مجبور به اعتراف کردهای.
_ قاسملو قسم خورده اگر شما بتوانید جاده سردشت-پیرانشهر را پس بگیرید، زنش را طلاق بدهد.
_ پس به قاسملو پیغام بدهید، هم ما این جاده را پس خواهیم گرفت و هم او زنش را طلاق نخواهد داد. بیسیم را قطع کرد و به ناصر کاظمی، فرمانده تیپ ویژه شهدا گفت: «امشب با یک خرس تیر خورده طرفی. تا قبل از سپیده صبح، کار را تمام کنید…»
کمی تامل کرد و اینطور ادامه داد: «لعنت به شیطان. چرا باید تحت تأثیر چرندیات این فرمانده قلدر قرار بگیرم؟ تا میتوانید اسیر بگیرید و کمتر خون بریزید.»

عصرهای کریسکان
این کتاب به قلم کیانوش گلزار راغب و چاپ انتشارات سوره مهر، خاطرات امیر سعیدزاده از رزمندگان جنگ ایران و عراق را به تصویر میکشد. راوی این کتاب یکی از خاصترین رزمندگان نیروهای دفاع مقدس، امیر سعیدزاده است؛ زیرا در هیچ سازمانی عضویت ندارد. نیرویی آزاد محسوب میشود، با این حال در مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی حضور پیدا میکند و همچنین به مأموریتهای خارج از کشور برای شناسایی نیز میرود. بعد از آن وراد سپاه میشود.
سعیدزاده قبل از انقلاب، توسط ساواک، مورد مواخذه قرار گرفته و فرار میکند. اسیر کومله میشود و از آنجا نیز میگریزد. ۴ سال بعد از جنگ، او به وسیلۀ حزب دموکرات کردستان عراق به اسارت درمیآید. این دوران از روزهای آغازین انقلاب تا سال ۷۴، یعنی یک دوره ۱۵ ساله به درازا میکشد.
راوی در این اثر با یک سبک جدید، خاطرات چند روایی را طراحی کرده است. او وارد یک تنش و ناآرامی میشود. در یک فصل واکنش خانوادهاش نسبت به این موضوع نشان داده میشود و از زبان همسرش همان خاطرات کامل میگردد، حوادثی که پیرامون خانواده روی میدهد یعنی راوی اصلی خود اطلاع ندارد، اما خانواده کاملاً به تمامی جنبهها تسلط دارند. در یک بخش همسر او وارد روایت میشود و نقاط ابهامآمیز را کامل میکند.
کریسکان نام محدودهای در کوه سنجاق در کردستان عراق است که پایگاه اصلی حزب دموکرات ایران به شمار میرفت. امیر سعیدزاده بالغ بر شش سال در زندانهای گروه کومله و دموکرات مورد شکنجه قرار گرفت. او تقریباً تنها نجاتیافته از زندان هولناک کریسکان است و دیگر همبندیهای وی همگی بدون محاکمه اعدام شدهاند. به این دلیل که اغلب رخدادها در آن منطقه روی داده، این نام برای این کتاب انتخاب شده است.
برشی از کتاب:
چون زبانم کردی است و راحت میتوانم در خاک عراق تردّد کنم تا تحرک ضد انقلاب را شناسایی کنم، مدتی است آموزش مأموریتهای برون مرزی میبینم. حوزه مأموریتم عراق تعیین میشود. با جوش خوردن با عوامل ضد انقلاب زمینه حضورم در عراق بیشتر میشود. در عملیات مرصاد با جعفر آقا مسئول عملیات شمال غرب منافقین، در پادگان اشرف ملاقاتی انجام میدهم. لیست مایحتاج آنها را برای مسئولم میفرستم تا تصمیمات لازم را بگیرند.
عراق با کمبود آذوقه مواجه شده و منافقین میخواهند احتیاجاتشان را از کردستان ایران تأمین کنند. من هم وارد تشکیلاتشان میشوم و قول میدهم نیازهایشان را برآورده کنم. همانجا متوجه تحرکات نظامی منافقین میشوم و میبینم در محوطه وسیعی از پادگان اشرف، ماکت هواپیماهای نظامی چیدهاند که واقعی نیستند. یکی از هواپیماهای ایرانی هم گول خورده و به این ماکتها حمله کرده و متأسفانه سقوط کرده بود. سراسر پادگان لبریز از ادوات نظامی و توپ و تانک و خودروهای مجهز به سیستمهای راداری است. منافقین با رفتارهای خشک نظامی با یکدیگر برخورد میکنند. گزارشات لازم را برای سرپلم میفرستم و تحرکات نظامی را در عملیات مرصاد رصد کرده و گزارش میدهم.

انتهای پیام/
نظر شما