مسکن و شهرسازی در مازندران امروز بیش از هر زمان دیگری گرفتار بیبرنامگی است. گسترش بیرویه شهرها، بدون توجه به ظرفیتهای طبیعی و زیستمحیطی، چهرهای آشفته و بیهویت به شهرهای استان داده است؛ زمینهای کشاورزی یکی پس از دیگری تغییر کاربری میدهند و بافت بومی جای خود را به سازههایی میدهد که هیچ نسبتی با فرهنگ و اقلیم مازندران ندارند.
شهرداریها نیز برای تأمین منابع مالی، سادهترین راه را انتخاب کردهاند؛ تراکمفروشی. این روش درآمدی در کوتاهمدت خوشایند است اما در بلندمدت به بحران ترافیک، فرسایش زیرساختها و افت کیفیت زندگی منجر میشود؛ از سوی دیگر، طرحهای جامع شهری یا اجرا نمیشوند یا سالهاست بهروز نشدهاند؛ نتیجه روشن است؛ شهری بینقشه، بیافق و بیهویت.
در این میان، فشار جمعیت بومی و گردشگران فصلی، زیرساختهای فرسوده شهرها را درهم شکسته است. شبکه معابر، توان تردد خودروها را ندارد و کوچکترین بارندگی، خیابانها را قفل میکند. خدماتی چون آب، برق، فاضلاب و حملونقل عمومی نیز با آهنگ رشد جمعیت هماهنگ نیست.
در کنار همه اینها، رهاشدگی حاشیهنشینی به زخم عمیق دیگری بدل شده است؛ خانوادههای کمدرآمد به ناچار در سکونتگاههای غیررسمی حاشیه شهرها ساکن میشوند؛ مناطقی محروم از خدمات شهری که خود بستری برای انواع آسیبهای اجتماعی است.
راه برونرفت، بازنگری در مدیریت شهری
مازندران بیش از هر زمان، نیازمند رویکردی نو در مدیریت شهری است. نخست، شهرداریها باید از نگاه صرفاً درآمدی فاصله بگیرند و به سمت برنامهریزی پایدار حرکت کنند. طرحهای جامع و تفصیلی باید بهروز و الزامآور شوند تا از گسترش بیرویه شهر جلوگیری شود.
همچنین دولت و نهادهای محلی باید با تأمین منابع، توسعه زیرساختهای اساسی را در اولویت قرار دهند و در نهایت، مشارکت واقعی مردم و نخبگان بومی در تصمیمگیریهای شهری، کلید شکلگیری شهری با هویت و آیندهای پایدار است.
در واقع، اگر امروز ضعف برنامهریزی شهری در مازندران جدی گرفته نشود، استان در آیندهای نهچندان دور با شهری بیروح، ناکارآمد و ناپایدار مواجه خواهد شد؛ شهری که دیگر نه برای گردشگران جذاب است و نه برای ساکنانش قابل زیست.
* فعال رسانهای
انتهای پیام/
نظر شما