گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- در روزگاری که روایتهای شخصی اغلب در میان ازدحام اخبار، هیاهوی شبکههای اجتماعی و جریانهای سریع رسانهای گم میشود، کتاب «قرار با خورشید» نوشته مهدی قزلی یادآور ارزش بیبدیل ثبت تجربههای ناب و انسانی است؛ تجربههایی که تکتک ما در دل خود حمل میکنیم. این کتاب که توسط انتشارات «بهنشر» منتشر شده، مجموعهای است از روایتهای صادقانه مردمانی که در جایگاه نویسنده، لحظهای از زندگیشان با سلطان خراسان و ایران، علی ابن موسی الرضا (ع) گره خورده است.
در نخستین نگاه، شاید بپرسیم چه چیز تازهای میتوان درباره زیارت امام هشتم نوشت؛ امامی که قرنهاست ضریح نورانیاش مقصد میلیونها زائر است و هزاران متن و دعا و مرثیه پیرامونش نوشته شده. اما واقعیت این است که تجربه زیارت، حتی اگر میلیونها بار تکرار شود، همواره یک اتفاق شخصی است؛ حادثهای که هر بار با رنگ و بوی همان زائر شکل میگیرد. «قرار با خورشید» دقیقاً همین مفهوم را برجسته میکند؛ اینکه زیارت امام رضا یک «خاطرهٔ عمومی» است، اما در هستهٔ خود تجربهای کاملاً شخصی و یگانه.
مهدی قزلی در گردآوری این روایتها از شیوهای بهره برده که بیشتر به ادبیات شفاهی نزدیک است تا گزارشنویسی کلاسیک. این اثر نه زندگینامه است، نه داستان، نه روانشناسی بلکه مجموعهای است از بیست سبک نگارش و بیست صدا؛ صداهایی از سنین و پیشههای مختلف که هیچکدام ادعا ندارند «متن ادبی» خلق کردهاند. آنها فقط از لحظهای گفتهاند که در برابر امامشان ایستادند و دلشان لرزید. همین صداقت بیپیرایه، همین دوری از تکلف، به کتاب عمقی میبخشد که بسیاری از نوشتههای آکادمیک فاقد آناند. این روایتها نه بهخاطر زیبایی زبانی، بلکه بهخاطر حقیقتمندیشان اثرگذارند.
یکی از ارزشهای مهم «قرار با خورشید» این است که خلاء جدی در ادبیات زیارت را پُر میکند. درست است که شعرهایی فراوان درباره مشهد و ضریح و گنبد نوشته شده، اما متنهایی که حس و حال واقعی زیارت را با جزئیاتی ملموس ثبت کنند، آنقدرها فراوان نیستند. بسیاری از زائران تجربههایی عمیق و ماندگار داشتهاند، خاطراتی که در گفتوگوهای خودمانی و شبهای زمستانی نقل میکنند اما کمتر پیش آمده که این خاطرات در قالبی مکتوب ثبت شود. قزلی دقیقاً به سراغ همین حوزهٔ مهجور رفته است؛ ثبت تجربههای زیارتی معاصر، آن هم با زبان مردم و نه با زبان خطبه یا ادبیات رسمی.
کتاب در حالی منتشر شده که نسل جدید، بیش از هر زمان دیگری در معرض روایتهای کمعمق و گذرای شبکههای اجتماعی قرار دارد. در چنین فضایی، خواندن روایتهایی که از دل یک تجربهٔ اصیل برآمدهاند، میتواند کارکردی آرامبخش و حتی هویتی داشته باشد. هر کدام از راویان کتاب، بخشی از حافظهٔ جمعی ما را بازگو میکنند. وقتی یکی از آنها از لحظهٔ ورودش به صحن سخن میگوید و حس میکند که تمام اضطرابها از روی شانهاش برداشته شده، خواننده ناخودآگاه به لحظهٔ مشابهی در زندگی خودش رجوع میکند. وقتی دیگری از دلتنگیاش در غربت مینویسد و اینکه چگونه در اولین فرصت خود را به پنجره فولاد رسانده، خواننده نیز به یاد میآورد که او نیز شاید روزی چنین شوقی را تجربه کرده باشد.
مهمتر از خاطراتی که در کتاب آمده، پیام ضمنی اثر است؛ اینکه تجربهٔ زیارت، صرفاً یک عمل دینی نیست بلکه بخشی از فرهنگ، هویت و حافظهٔ مشترک ایرانیهاست. تقریباً هر خانوادهای در ایران، در صندوقچهٔ خاطراتش یک روایت از مشهد دارد. سفر با پای پیاده، نذر مادر بزرگ، اولین باری که کودک خانواده از دیدن گنبد طلایی ذوقزده شده، شبی که بیمار خانواده به امید شفا در حرم گریسته. «قرار با خورشید» این خاطرات پراکنده را نه در قالب یک مجموعهٔ رسمی، بلکه در قالب دعوتی به «شنیدنِ صدای دیگری» گرد هم آورده است.
از منظر سبک، کتاب از ساختاری ساده اما مؤثر بهره میبرد. هر روایت بهطور مستقل ارائه شده و خواننده میتواند آنها را به هر ترتیبی بخواند. این استقلال ساختاری، حالوهوایی شبیه قدم زدن در صحنها را ایجاد میکند؛ جایی که هر قدم به چهرهای جدید، دعایی تازه و تجربهای متفاوت ختم میشود. همین تنوع لحن و نگاه است که اثر را زنده و پویا نگه میدارد.
در کنار اینها، نباید از اهمیت «مستندسازی» چنین خاطراتی غافل شد. بسیاری از تجربههای معنوی در گذر زمان فراموش میشوند؛ جزئیاتی که امروز مهم به نظر میرسند، در آینده تنها احساسی مبهم میشوند. ثبت این تجربهها در قالب کتاب، یعنی حفظ بخشی از تاریخ پنهانِ احساسات و زیستجهان مردم. تاریخ فقط جنگها و سیاستها نیست؛ تاریخ، همین لحظههای کوچک انسانی است. «قرار با خورشید» در واقع تلاشی است برای حفظ این تاریخ کمگو، تاریخی که اگر ثبت نشود، بهسادگی از یاد میرود.
انتشارات بهنشر در سالهای اخیر تلاش کرده آثاری منتشر کند که هم به هویت ملی و مذهبی توجه دارد و هم از نظر ادبی خواندنی و قابلاعتماد است. انتشار این کتاب، ادامهٔ همان مسیر است؛ مسیری که هدف آن تنها نقل یک خاطرهٔ زیارتی نیست، بلکه ساختن یک آینهٔ بزرگ است تا هر ایرانی بتواند تجربه خودش از مشهد را در آن ببیند.
در نهایت، «قرار با خورشید» کتابی است که نهتنها برای زائران امام رضا، بلکه برای هر کسی که علاقهمند به ادبیات تجربی، روایتنگاری یا خاطرهنویسی است، ارزش خواندن دارد. این اثر یادآور میشود که گاهی سادهترین واژهها و بیپیرایهترین جملات میتوانند عمیقترین تأثیر را داشته باشند. شاید راز ماندگاری چنین متنهایی در این باشد که به جای توصیف عظمت، به جزئیات انسانی پرداختهاند؛ به لرزش دستها، به اشکهای بیاختیار، به لحظهای که زائر در سکوت حرم حس میکند خورشید از پشت گنبد طلایی او را میبیند و او نیز با تمام وجود پاسخش را میدهد.
کیانوش رضایی- خبرنگار*
انتهای پیام/
نظر شما