گزارشی از سفر غیرتاریخی طهرانچی به یاسوج!

رئیس دانشگاه آزاد یاسوج از برکات بازدید طهرانچی از این دانشگاه می‌گوید و عنوان می‌کند که این روز را به عنوان یک روز تاریخی و به صورت نمادین در دانشگاه ...؛ جمله‌اش تمام نمی‌شود که طهرانچی می‌گوید: اصلاً!

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز- اسماعیل والی؛ «برای ساختن دانشگاه کوه لازم است.» در طنزنویسی برای خنده گرفتن از مردم، تکنیک‌های مختلفی استفاده می‌شود. یکی از این تکنیک‌ها ربط دادن چیزهای بی‌ربط به هم است؛ مثل همین کوه لازم داشتن برای ساختن دانشگاه. البته این جمله، جمله یک استندآپ کمدین نیست.

گفته شده که هیأتی علمی از کشور عراق برای بازدید از دانشگاه‌های ایران و انتقال تجربه به کشور ما آمده بودند. وقتی میزبان از آنها می‌پرسد که از این بازدیدها چه نتیجه‌ای گرفته‌اید؛ یکی از آنها این جمله را می‌گوید: «برای ساختن دانشگاه کوه لازم است.»

کوه و دانشگاه ظاهراً ارتباطی با هم ندارند اما «مدیران سازنده دانشگاه» در کشور ما توانسته‌اند این ارتباط را به خوبی با هم برقرار کنند؛ علی برکت‌الله. البته شاید هم اشکال از ما و آن هیأت عراقی باشد که به عمق نگاه استراتژیک «مدیران‌ سازنده دانشگاه» پی نبرده‌ایم.

سرمایه‌گذاری در کوه

در ادامه بازدیدهای رئیس دانشگاه آزاد اسلامی از واحدهای استانی، این بار نوبت به کهگیلویه‌ و بویراحمد رسیده بود. استانی که اسمش همیشه همراه با لفظ محرومیت می‌آید. استانی در جنوب غربی ایران که دو اقلیم سردسیری و گرمسیری را به فاصله ۱۰۰ کیلومتری از هم دارد. ۲۵ درصد نفت و گاز کشور از دل زمین‌های گچسارانِ گرمسیر بیرون می‌آید؛ یاسوجِ سردسیر هم به شمالِ جنوب ایران معروف شده و تابستان‌های قبل از دوران کرونا، میزبان اهالی جنوب بود برای تفریح و استراحت.

یاسوج مرکز این استان است و یک ویژگی منحصر به فرد دارد. ویژگی‌ای که خوراک «مدیران سازنده دانشگاه» است. در هر نقطه‌ای از این شهر که بایستید و ۳۶۰ درجه اطراف خود بچرخید؛ کوه می‌بینید. خب بسم‌الله؛ زمینه لازم برای ساخت دانشگاه مهیا است. اگر فکر می‌کنید؛ نیاز استان، روند کاهشی تعداد دانشجویان، تعدد مجتمع‌های دانشگاهی استان و مثل این موارد در عزم «مدیران سازنده دانشگاه»، برای ساختن یک مجتمع بزرگ و جدید دانشگاهی خللی وارد می‌کند؛ فکرتان خیال خام است.

سفر ۲ روزه طهرانچی به یاسوج یک حاشیه پر رنگ‌تر از متن داشت؛ «پردیس دوم دانشگاه آزاد یاسوج». پردیسی که با هزینه‌ای ۳۰ میلیارد تومانی در کوه‌های منطقه سرآبتاوه یاسوج، دور از شهر و راستش را بخواهید خیلی دور از شهر بنا شده و امروز بلااستفاده مانده است. ۳۰ میلیارد تومان را باید به قیمت دلار ۳ هزار تومان ابتدای دهه ۹۰ سنجید تا فهمید چه سرمایه‌ای امروز خاک می‌خورد. به قول آقای طهرانچی ساختن این پردیس مثل این بوده که چشم‌مان را بسته باشیم و سرمایه‌مان را جایی هزینه کرده باشیم که امروز آیینه دق شود.

فلسفه وجود دانشگاه تولید علم و تربیت مدیر، پزشک، تکنسین، حقوق‌دان، دانشمند و ... است. دانشگاهی که باید منبع تولید علم و برنامه‌ریزی باشد؛ چگونه می‌تواند بدون اینکه پیش‌بینی از جمعیت دانشجو در سال‌های آینده داشته باشد؛ چنین هزینه هنگفتی را برای ساخت مجموعه‌ای کند که امروز بلااستفاده بماند. مردم چرا باید به چنین دانشگاهی اعتماد کنند و جوانشان را در اختیار این دانشگاه قرار دهند. دانشگاهی که چنین سرمایه‌گذاری بدون منطقی را انجام می‌دهد؛ چگونه می‌خواهد جوان کارآفرین تربیت کند؟

این سوالات، سوالات من گزارشگر نیست. سوالات رئیس کل دانشگاه آزاد خطاب به مدیران و اساتید این دانشگاه است. بعد از این هم ادامه می‌دهد: «مردم نمی‌گویند رئیس وقت دانشگاه ساخت؛ می‌گویند دانشگاه آزاد ساخت.» شنیدن این‌ حرف‌ها از زبان رئیس دانشگاه، این نوید را می‌دهد که رئیس کنونی نمی‌خواهد؛ وقتش را صرف این کند که تقصیر روسای قبلی بوده. به قول خودش کسی که می‌خواهد بدود؛ پشت سرش را نگاه نمی‌کند.

وقتی برای استراحت نیست

هواپیمای نونوار شده تهران_یاسوج، به سلامت از فراز کوه‌های دنا می‌گذرد و حدود ساعت ۱۳ بر باند فرودگاه آرام می‌گیرد. از فرودگاه تا دانشگاه آزاد یاسوج راه زیادی نیست. تدارک برنامه‌ها از قبل دیده شده است. همان بدو ورود هم برنامه‌ها شروع می‌شود؛ زیارت شهدای گمنام دانشگاه، اقامه نماز و شروع اولین جلسه با هیأت رئیسه واحدهای استان. فرصتی برای استراحت نیست؛ نهار هم همزمان با جلسه صرف می‌شود!

تعارفات و خوش‌آمدگویی‌های معمول ما ایرانی‌ها اینجا هم برقرار است. نوبت به رئیس واحد گچساران که می‌رسد؛ بعد از خوش‌آمدگویی و توضیحاتی درباره واحد، از ۵ طرح اقتصادی می‌گوید که آماده کرده‌اند. درخواستش ۵ دقیقه وقت است؛ برای ارائه‌ آنها در شورای دانشگاه که فردا قرار است برگزار شود.

دکتر از او می‌خواهد که توضیح مختصری درباره طرح‌ها بدهد. ۴ طرح در حوزه نفت و انرژی است و یک طرح  هم مزرعه خورشیدی. طهرانچی از ۴ طرح اول استقبال می‌کند و می‌گوید: «به جای ۵ دقیقه، 20 دقیقه از وقت من برای شما و ارائه این ۴ طرح؛ اما به من بگو مزرعه خورشیدی چه ربطی به گچساران دارد؟ آن هم گچسارانی که روی نفت خوابیده است.»

 جواب رئیس واحد گچساران داشتن عضو هیئت علمی متخصص و توانمند در این حوزه است. اما بازهم چندان قانع کننده‌ نیست؛ آن هم برای شهری که ۲۵ درصد نفت کشور را تامین می‌کند. به قول آقای دکتر مزرعه خورشیدی را بگذارید برای یزد و سمنان.

دیدار با اساتید؛ دغدغه علم یا معیشت

ساعت از ۳ و نیم بعد ازظهر گذشته که جلسه اول تمام می‌شود. اعضای هیأت علمی در سالن آمفی تئاتر ساختمان ولایت منتظرند. ساختمان مرکزی آسانسور ندارد و سه طبقه را با پله پایین می‌آییم؛ ساختمان ولایت هم که فقط یک آسانسور دارد؛ جوابگوی جمعیت نیست. همگی همراه با دکتر سه طبقه را بالا می‌رویم. از رنگ و روی سالن و صندلی‌هایش می‌شود فهمید که سالهاست بازسازی اساسی نداشته است؛ کاش کمی از آن ۳۰ میلیارد تومان هزینه همین مجتمع می‌شد.

رئیس دانشگاه آزاد استان پشت تریبون می‌رود. دوباره خوش‌آمدگویی و بعد می‌گوید: «شان اعضای هیئت علمی باید حفظ شود. اساتید دغدغه معیشت دارند اما بر عملکرد آموزشی و پژوهشی آنها سایه نینداخته است؛ چون علم را برای علم می‌خواهند اما انتطار می‌رود که معیشت آنها مورد توجه قرار گیرد.»

نوبت به طهرانچی که می‌رسد؛ صحبتش را با این جمله شروع می‌کند: «صحبت کردن مدیر یک سازمان با اعضای آن یک فرصت مغتنم است». بعد هم از لزوم تغییر الگوی ذهنی برای ایجاد تحول و حاکم کردن نگاه جدید می‌گوید. اساتید هم همزمان با صحبت‌های طهرانچی سوالاتشان را روی برگه‌های تقسیم شده می‌نویسند. دکتر می‌گوید: «ما تحول لازم داریم. تحول در آموزش، دانشگاه آزاد هیچ کار دیگری غیر از این ندارد. اگر آموزش ما برای شغل جوان بسترسازی نکند؛ باید آموزش‌هایمان را عوض کنیم».

طهرانچی ادامه می‌دهد: «ما علم برای علم نداریم. علم باید برای مردم باشد. می‌گویند استان فقیر است و سرمایه‌گذار نمی‌آید؛ خب علت دارد. علتش این است که دانشگاه‌ها زمینه را فراهم نمی‌کند».

سوالات که به دست طهرانچی می‌رسد؛ می‌خندد و می‌گوید: «خب من منتطر اینها بودم».

سوال‌ها بیشتر از هر چیزی رنگ بوی معیشت دارد. از همسان‌سازی پرسیده‌اند و از حقوق کمتر نسبت به اساتید دانشگاه دولتی گلایه دارند. طهرانچی هم البته با دست پر آمده است. اعداد و ارقام حقوق‌هایی که دولتی‌ها می‌گیرند را از روی جدول پرداختی وزارت علوم می‌خواند. مربی 8 میلیون و ۳۰۰ هزار تومان و استادیار ۱۳ میلیون تومان؛ اینها مبالغی که اساتید پایه یک دانشگاه‌های دولتی تهران در سال ۱۴۰۰ و پس از فوق‌العاده ویژه دریافت می‌کنند. در دانشگاه آزاد بعد از اعمال طرح الف و ب، مربی از ۸ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان تا ۱۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان و استادیار از ۱۰ میلیون تا ۱۲ میلیون ۶۸ هزار در پایه یک دریافت می‌کنند.

طهرانچی می‌گوید: «آیا این همسان‌سازی نیست؛ البته اختلاف جزئی‌ای هم دارد که برای آن هم برنامه‌های مختلفی داریم تا جبران شود». یکی از اساتید داخل سالن سوالی می‌پرسد که به گوش من نمی‌رسد اما از جواب دکتر می‌توان حدس زد که درباره اختلاف در تعداد پایه‌های اساتید وزارت و علوم و دانشگاه آزاد است. طهرانچی در پاسخ به آن استاد گفت: «بله حق باشماست. اما این قانونی‌ست که شما با آن استخدام شده‌اید. در قانون وزارت علوم پایه‌ها بزرگتر است و در قانون دانشگاه آزاد پایه‌ها کمتر. ولی فحشش را به من ندهید. نگویید طهرانچی عزل باید گردد؛ چون قانونی که من با آن استخدام شده‌ام فلان است».

سوالات از یک جایی به بعد همه یک محتوا دارند با بیان‌های مختلف؛ همه از وضعیت حقوق و معیشت می‌گویند. دو سه سوال را هم دکتر بعد از اینکه خودش می‌خواند؛ در جیب سمت راست کتش می‌گذارد و می‌گوید: «اینها را اینجا نمی‌شود خواند، خودم اینها را باید بررسی کنم».

یکی از سوالات هم درباره تعیین تکلیف مجتمع دوم و نیم‌ساخته دانشگاه در کوه‌های اطراف شهر است. یکی از اساتید پرسیده است: «با این غده سرطانی چه کنیم». طهرانچی می‌گوید: «غده سرطانی نیست و باید فکر کنیم که چه استفاده‌ای از این مجتمع می‌توانیم داشته باشیم». پیشنهاد برگزاری یک رویداد را هم می‌دهد که اساتید و کارکنان دانشگاه ایده‌های خود را مطرح کنند و به بهترین ایده هم یک جایزه نفیس پرداخت شود.

رویدادی که قرار و مدار برگزاری آن در همان جلسه‌ با اعضای هیئت علمی هم گذاشته می‌شود. باید منتظر بمانیم و ببینیم ۲ ماه بعد و در موعد برگزاری رویداد، چند ایده مطرح می‌شود. ۲۴۵ عضو هیئت علمی استان در قالب تیم‌های ۳ نفره دست کم می‌توانند ۸۰ ایده مطرح کنند.

روز دوم؛ اولین برنامه بازدید از پردیس روی کوه

جلسه با اساتید بیش از ۳ ساعت طول کشید. بعد از آن هم بازدید از آزمایشگاه‌ها و دستاوردهای پژوهشی انجام شد. کار من اینجا تمام شده بود و وقت استراحتم رسیده بود اما جلسات دکتر ادامه داشت؛ برنامه بعدی دیدار با نماینده ولی‌فقیه در استان بود. روز دوم اولین برنامه بازدید از «پردیس روی کوه» دانشگاه است. بازدیدی که سه ساعت طول می‌کشد.

این پردیس ۳۸ هکتار زمین یا به عبارت بهتر کوه را اشغال کرده است. ۲۳ هزار مترمربع از ساختمان‌های آن تکمیل شده، ۳۶ هزار متر مربع آن هم نیمه کار مانده است. هر چند ساختمان‌های ساخته شده هم در حال حاضر نیاز به یک بازسازی مختصر دارند.

در این بازدید، طهرانچی از تبدیل این پردیس به یک مرکز ملی آموزش‌های فرهنگی، مهارتی و فناورانه برای دانشگاه آزاد اسلامی خبر داد و گفت: «تصمیم گرفته شده تا کاربری این مرکز به صورت ملی برای مجموعه دانشگاه آزاد اسلامی و سایر بخش‌های کشوری تغییر یابد تا این مرکز آموزشی بتواند به طور مستمر در خدمت رشد منطقه بوده و علاوه بر ایجاد زمینه آشنایی مردم با استان کهگیلویه و بویراحمد و به ویژه شهر یاسوج، به تربیت و رشد نیروی انسانی در کشور کمک کند».

البته آقای دکتر برگزاری رویداد را فراموش نکرده بود و در این باره گفت: «رویداد ایده‌های برتر به قوت خود باقی است و از طرح‌ها و ایده‌های اساتید و کارکنان واحد یاسوج برای استفاده هر چه بهتر از این مجموعه بهره خواهیم برد».

طهرانچی در بازدید از این مجموعه، جایی به مسئولین استانی دانشگاه و همراهان خود گفت: «دیروز در پاسخ به یکی از اساتید که نوشته بود اینجا مانند یک غده سرطانی است؛ از به کار بردن این عبارت احتیاط کردم اما الان که اینجا را از نزدیک می‌بینم؛ به این نتیجه رسیده‌ام که اینجا به یک غده سرطانی برای شهر تبدیل شده و حرف آن استاد درست بوده است».

سوالات غیرمنتطره رئیس

جلسه شورای دانشگاه از آن جلساتی است که روسای واحدها سعی خود را می‌کنند که برای برنامه‌های آینده واحد خود از رئیس کل دانشگاه بودجه بگیرند. طهرانچی هم نشان داده که از آن دست مدیرانی نیست که بدون حساب و کتاب، پولی را جایی هزینه کند.

رئیس واحد گچساران تقاضای یک میلیارد تومان دارد برای فنس‌کشی اطراف ۷۰۰ درخت لیموی متعلق به دانشگاه که قرار است سال آینده اولین محصول خود را بدهد. طهرانچی می‌گوید: «بازگشت سرمایه‌اش چگونه است»؟ رئیس واحد گچساران که انتظار شنیدن چنین سوالی را نداشته، جوابی هم برای آن آماده نکرده است؛ با یک حساب سرانگشتی می‌گوید: «سالی ۳۵۰ میلیون تومان».

معلوم است که حساب و کتاب دقیق نیست. همین دقیق نبودن باعث می‌شود؛ طهرانچی هم دلیلی برای تخصیص بودجه نبیند. هر چند مدیر زیر مجموعه خود را ناامید هم نمی‌کند و می‌گوید: «حالا شما نیروهای خدماتی که الان در ایام کرونا بیکارند؛ استفاده کنید و کار را شروع کنید تا بودجه تامین شود».

گزارشگر وظیفه‌اش مشاهده و روایت بی کم و کاست رویداد است. اینجا از آنجاهایی بود که من دوست داشتم می‌توانستم دخالت کنم و بگویم؛ منطقه گرمسیر این استان پر است از باغات لیمو. به هر کدام از باغداران این منطقه بگویید که باغداری برای ۷۰۰ اصله درخت، یک میلیارد هزینه فنس‌کشی کرده است؛ احتمالا بگوید فرد مورد نظر دیوانه بوده!

طبق قرار دیروز نوبت به ارائه‌های طرح‌های اقتصادی واحد گچساران می‌رسد. استاد ارائه دهنده بعد از طی مسافت ۱۵۰ کیلومتری خود را به یاسوج رسانده و انگیزه زیادی هم برای ارائه طرح‌های خود و همکارانش دارد. گرم توضیح است و به سوالات طهرانچی هم دقیق پاسخ می‌دهد. اما یک سوال گویا همه چیز را خراب می‌کند یا شاید هم راه درست را نشان می‌دهد. بعد از اینکه طهرانچی درباره هزینه اجرای طرح می‌پرسد و پاسخ می‌شنود که ۶ میلیارد تومان. طهرانچی می‌پرسد: «شما چقدر سرمایه‌گذاری می‌کنید». این هم از آن سوالاتی بود که انتظارش نمی‌رفت. سوال مثل آب سردی بود بر آتش انگیزه استاد.

البته بعد هم دکتر طهرانچی توضیح می‌دهد که هدف دانشگاه آزاد، راه‌اندازی هر نوع طرح اقتصادی نیست و می‌گوید: «ما به دنبال خلق فناوری نوآورانه هستیم. نوآوری هم یعنی باید بازار داشته باشد؛ باید تکثیرپذیر باشد. خلق دانشمندی هم مهم است که ما بتوانیم این خلق دانشمندی را به مردم منطقه بفروشیم. ما از عضو هیأت علمی سه انتظار داریم: مشارکت در انجام کار، سرمایه آوردن و پایه کار ایستادن. این هم به نفع عضو هیأت علمی است و هم به نفع دانشگاه».

استاد ارائه دهنده که بعد از سوال طهرانچی کمی شوکه شده بود، بعد از شنیدن صحبت‌های دکتر می‌گوید: «من با وجود عضویت در هیأت علمی دانشگاه هنوز اجاره نشین هستم». طهرانچی هم می‌گوید: «هدف ما از مشارکت با هیأت علمی این است که اگر پروژه سوده‌ است؛ استاد ما هم از این سود بهره ببرد. از طرف دیگر هم می‌خواهیم این حس مشارکت باعث شود که فرد پای این کار بماند و برایش دل بسوزاند و اموال دانشگاه بیهوده هزینه نشود. حتی این امکان را فراهم می‌کنیم که از وام بانکی استفاده یا چند عضو هیأت علمی با هم در بخشی از طرح‌های اقتصادی مشارکت کنند؛ ضمن این حق دانش اساتید هم در نظر گرفته می‌شود».

در نهایت هم قرار بر این می‌شود که برای یکی از طرح‌ها، قرارداد پیش خرید مشتری و برای طرح دیگر  میزان سرمایه‌گذاری اعضای هیئت علمی پیشنهاد دهنده طرح مشخص شود تا دانشگاه آزاد در آن طرح‌ها سرمایه‌گذاری کند.

درد دل با دانشجویان

جلسه شورای دانشگاه بعد از نزدیک به چهار ساعت تمام می‌شود. مانند دیروز نهار باز هم داخل جلسه صرف می‌شود. تنها وقفه جلسه هم برای اقامه نماز است. بلافاصله بعد از تمام شدن جلسه هم برای جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان به ساختمان ولایت می‌رویم.

نمایندگان تشکل‌های مختلف دانشجویان یکی یکی پشت تریبون می‌آیند و دغدغه ها، گلایه‌ها و مطالبه‌های خود را مطرح می‌کنند. ضعف آموزش مجازی؛ اساتیدی که نیمی از جلسات کلاس خود را برگزار نمی‌کنند؛ واکسیناسیون دانشجوها؛ کمبودهای آزمایشگاه‌ رشته میکروبیولوژی؛ دردسرهای دانشجویان رشته پرستاری برای گذراندن کارآموزی؛ اعتراض دانشجویان حقوق به کمبود استاد؛ مهمترین مطالبی است که دانشجوها مطرح می‌کنند. اما پردیس روی کوه دانشگاه اینجا هم جزو مطالبه‌هاست. یکی از دانشجویان که حرف‌هایش باعث تشویق شدید دانشجویان می‌شود، می‌گوید:«کسانی که این ساختمان ها را ساخته اند خاطی هستند و کسانی که در قبال ساخت آن سکوت کردند خطایشان بزرگتر».

طهرانچی که برخلاف جلسات گذشته سرپا می‌ایستد و با دانشجویان حرف می‌زند؛ اینجاست که حرف دلش را در مورد ساخت این مجتمع با دانشجوها بیان می‌کند: «من درباره این مجتمع شنیده بودم اما دیدنش غصه‌ای بود بر دیگر غصه‌ها. بعضی از مسئولین با پول مردم رویاپردازی کرده‌اند در حالی که می‌توانستند طوری این پول را سرمایه‌گذاری کنند که دانشجویان این استان حتی لازم نباشد شهریه پرداخت کنند. البته غصه فقط غصه اینجا نیست. این غصه در مرودشت فارس هم وجود دارد؛ در عالیشهر بوشهر هم هست؛ در مسجد واحد علوم تحقیقات تهران هم هست. همه اینها نماد بی‌مسئولیتی مسئولان وقت و اسراف منابع است».

طهرانچی درباره نقش تشکل‌ها و دانشجویان در آموزش اجتماعی دانشگاه حرف می‌زند و به کار دانشجویی اشاره می‌کند که خود را جای یکی از نمایندگان غایب تشکل‌ها جا زد و پشت تریبون رفت بعد هم می‌گوید: «این جور کارها جسارت نیست؛ عین کلاس است. عین آموزش اجتماعی است». وسط صحبت‌های دکتر، دانشجوی از آخر سالن صدا می‌زند: «آقای دکتر من هم حرف دارم». می خواهد همان جا حرف‌هایش را بگوید که دکتر دعوتش می‌کند پشت تریبون. دانشجوی میکروبیولوژی است و از کمبود امکانات آزمایشگاهی در واحد یاسوج گلایه دارد. دکتر هم به یکی از همراهانش می‌گوید که بعد از برگشت تیمی از تهران را برای بررسی آزمایشگاه‌های دانشگاه بفرستد تا کمبودها رفع شود.

سفر تاریخی!

رئیس دانشگاه آزاد یاسوج به عنوان میزبان حرف‌های پایانی را باید بزند. تقدیر و تشکرات که تمام می‌شود به اینجا می‌رسد که بازدید طهرانچی از این واحد دانشگاهی و این روز را به عنوان یک روز تاریخی به صورت نمادین ثبت کنند. جمله‌اش تمام نشده است که طهرانچی می‌گوید: «اصلاً. اصلاً از این کارها نکنید. وظیفه ما خدمت کردن است. سفر تاریخی مال ولی حق است و بس.ما به عنوان خادم هستیم و وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم. این سفر اصلاً هم تاریخی نیست. مواظب باشید طاغوت نسازید.»

انتهای پیام/

کد خبر: 1101594

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =