به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری ایسکانیوز، دانشگاه این روزها تنها راه رسیدن به شغل نیست. وقتی یک جوان ۱۸ ساله میتواند به جای گذراندن دست کم چهار سال از عمرش در دانشگاه، مستقیم به عنوان کارآموز وارد بازار یا صنعت شود و یک دنیا تجربه و اعتبار به دست بیاورد، چرا باید تردید کند؟
به خصوص که بیکاری یکی از مشکلات جدی در جامعه است. به همین دلیل، یکی از دلایل خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها در چند سال اخیر، همین ناکارآمدی آموزشهای دانشگاهی برای تربیت افرادی است که خودشان بتوانند کسب و کاری راهاندازی کنند.
احسان چیت ساز عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است مدرک دکترای خود را از انستیتو فناوری هاربین چین گرفته است. وی همچنین سابقه عضویت هیئت علمی در دانشگاه مطالعات بینالمللی شانگهای و تجربههای متعددی به عنوان همبنیانگذار یا کوچ کسبوکار در شتابدهندههای کسبوکار سرآمد چین چون وی استارت و زی پارک دارد.
چیت ساز پس از بازگشت به ایران علاوه بر فعالیت در زیست بوم دانش بنیان کشور، تا سال ۹۷ مدیر کل برنامه، بودجه و تحول سازمانی و قائم مقام معاونت برنامهریزی دانشگاه تهران بود. سپس مسئولیت معاونت توسعه مدیریت و منابع بنیاد ملی نخبگان را بر عهده گرفت و از بهمن ماه ۹۹ تجارب خود در سندباکسها و شتابدهندههای کسب و کار را به معاونت توسعه بازار پارک فناوری اطلاعات و ارتباطات برد تا به مقیاسپذیری کسبوکارهای دانش بنیان از طریق خوشهسازی نوآوری، تامین مالی خطرپذیر، تامین مالی جمعی و بین المللی سازی کمک کند.
وی به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در مقاطع تحصیلات تکمیلی در کوچینگ، تصمیمگیری استراتژیک، تامین مالی و عوامل شناختی تامین مالی جمعی بر بستر رمزارزها تدریس و پژوهش کرده است و تالیفات متعددی در حوزه کوچینگ، تصمیمگیری استراتژیک و تامین مالی به زبانهای فارسی و انگلیسی دارد. چیت ساز با کلاسهای کاربردی خود در کاربست نظریهها شناخته میشود.
در این راستا، با وی درباره کارآفرینی دانشگاهی و مداخلات موثر برای تحول در آموزش عالی برای حرکت به سمت کارآفرینی دانشگاهی گفتوگو کردیم که در ادامه آمده است:
کارآفرینی سالهاست که در دانشگاههای ایران مطرح شده است؛ این مفهوم چه ماهیتی دارد و چه مسیری را در ایران گذرانده است؟
کارآفرین دانشگاهی در واقع به تلاشهای دانشگاهها برای ترویج تجاریسازی در دانشگاه و جامعه اطلاق میشود که در سالهای اخیر به طور چشمگیری نگرش به آن تغییر کرده است. دو پیامد کلیدی این تغییر این است که ذینفعان بیشتری در برنامههای کارآفرینی دانشگاهی شرکت کردهاند و رویکرد دانشگاهها به این فعالیت راهبردیتر شده است.
از زمان تصویب قانون پارکهای علم و فناوری در سال ۱۳۸۱، تجاریسازی علم و سایر اشکال انتقال فناوری دانشگاه مانند افزایش مجوز ثبت اختراع دانشگاهها و ایجاد شرکت، افزایش قابل توجهی داشته است. سپس و در سال ۱۳۸۹، قانون حمایت از شرکتها و مؤسسات دانش بنیان و تجاریسازی نوآوریها و اختراعات تصویب شد که بخش عمده این تجاریسازی به «کارآفرینی دانشگاهی» شناخته میشود.
کارآفرینی آکادمیک در مقایسه با اشکال سنتی کارآفرینی دارای ویژگیهای متمایزی است؛ مثلا وقتی اعضا در مراکز پژوهشی به فعالیت مشغول هستند، مالکیت معنوی یا (IP) بین محقق و دانشگاه تقسیم میشود و هنجارها، استانداردها و ارزشهای علمی بر آن حاکم است.
هنگامی که این فعالیتها برای اولین بار در دانشگاههای آمریکا توسعه یافت، ثبت اختراع و صدور مجوز، به عنوان دو بُعد کلیدی انتقال فناوری دانشگاه، شدیدا مورد تأکید بود. جالب بود که در این دوران به بُعد راه اندازی توجه کمتری میشد چون این امر توجه را از معاملات بالقوه سودآور مجوز ثبت اختراع منحرف میکرد.
در حالی که همزمان صنعت در ایران، بستر، زیرساخت و اصولا تقاضایی برای خرید مجوزهای ثبت اختراع نداشت. چرا که فناوری اغلب با دلارهای نفتی خریداری میشد و اعتمادی به توانمندی ساخت داخل وجود نداشت. برای مثال برای ورود به صنعت نفت باید وارد فهرست تامینکنندگان میشدیم که تقریبا برای شرکتهای نوپای دانشبنیان ایرانی غیرممکن بود.
همچنین، دورهها و برنامههای کارآفرینی بسیار کمی در دانشگاهها وجود داشت، بنابراین افرادی که در شرکت تحقیقاتی حضور داشتند در کارآفرینی مهارت کافی نداشته یا به خوبی با جامعه کسب و کار ارتباط نداشتند.
با توجه به توضیحاتی که فرمودید، در نهایت چگونه کارآفرینی به دانشگاههای ایران راه پیدا کرد؟
به تدریج بسیاری از دانشگاهها کارآفرینی دانشگاهی را در ماموریت توسعه اقتصادی خود ادغام و معاونت اقتصادی و سرمایهگذاری ایجاد کردند. اگرچه ضروری بود که این فعالیتها با معاونتهای پژوهشی ادغام شوند.
از سوی دیگر دفاتر انتقال فناوری در دانشگاهها به همان دلیل فوق موفق نبودند و بدتر اینکه فرهنگ دانشگاهها برای حضور در شرکتها مناسب و پذیرا نبود و حضور در شرکتهای تجاری انگی برای اعضای هیئت علمی تلقی میشد.
دومین دلیل عملیاتی برای پیگیری جدی کارآفرینی دانشگاهی، افزایش فشار بر دانشگاهها برای تولید پول از طریق خیرین یا بخش خصوصی است. این روند با کاهش حمایت بودجهای از دانشگاههای کشور تشدید شده است. مثلا بودجه دولتی برترین دانشگاه جامع کشور یعنی دانشگاه تهران در حال حاضر کمی کمتر از ۵۰ درصد نیازمندی مالی این دانشگاه را تامین میکند.
از این رو، بسیاری از حامیان مالی دانشگاهها علاقه زیادی به حمایت از کارآفرینی دانشگاهی نشان دادند و حمایتهای خود را بر این فعالیتها متمرکز کردند. چرا که حامیان مالی دانشگاهها تصور میکردند موثرترین روش برای استقلال دانشگاه، سرمایهگذاری بر کارآفرینی دانشگاهی و کسبوکارهای دانشگاهی دانشجویان و دانشآموختگان است.
سومین دلیل عملیاتی برای پیگیری کارآفرینی دانشگاهی، افزایش بودجههای حمایت از کارآفرینی دانشگاهی است (مانند منابع صندوق نوآوری و شکوفایی، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و بنیاد ملی نخبگان). اگرچه مطالعات اولیه ما نشان میدهد منابع تخصیص یافته در دو سازمان اخیر، بیشتر از اینکه به تولید کارآفرین دانشگاهی منتهی شود به تربیت کارشناس متخصص منجر شده یا این منابع از کشور خارج شدهاند.
مطالعات اولیه نشان میدهد منابع تخصیص یافته از سوی سازمانهای حمایت کارآفرینی ، بیشتر از اینکه به تولید کارآفرین دانشگاهی منتهی شود به تربیت کارشناس متخصص منجر شده یا این منابع از کشور خارج شدهاند.
در هر حال به چند دلیل کارآفرینی دانشگاهی در چند سال آتی تقویت شده است. نخست، محدودیت واردات به دلیل تحریمها و نبود دسترسی به تکنولوژی مورد نیاز در صنعت که میتواند منابع صنعتی و صندوق توسعه ملی را به سمت دانشگاه برای تولید و تجاریسازی فناوری هدایت کند.
دلیل دوم، فشار رقابتی است. دانشگاههای ایرانی امروز دچار مشکل صندلی خالی هستند، به همین دلیل، به دنبال ارتقای اشتغالپذیری و دستاوردهای کارآفرینی دانشگاهی هستند چون آمار خروجیهای کارآفرینی دانشگاهی، باعث محک زدن وضعیت کارآفرینی دانشگاهی و تناسب صلاحیتهای آموزش داده شده با نیازهای رو به افزایش بازار کار است. قبول دارم که اینها ممکن است مجموعه کاملی از خروجی واقعی کارآفرینی دانشگاهی نباشند، اما میتوانند تصمیمگیری استراتژیک مدیران دانشگاهها را هدایت کنند.
به نظر من، با توجه به تغییر نقش و هدف دانشگاهها، کارآفرینی دانشگاهی باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. دانشگاهیان در جهان با پدیده جدیدی از فشار بازار مواجه هستند تا کار تحقیقاتی خود را مستقیماً با نیازهای اقتصادی و تجاریسازی پیوند دهند.
دانشگاههای تحقیقاتی پیشرو در آلمان در قرن نوزدهم با صنعت ارتباط تنگاتنگی داشتند و سرانجام مدل آلمان توسط بسیاری از دانشگاههای تحقیقاتی پیشرو در ایالات متحده، انگلستان و فرانسه در قرن بیستم پذیرفته شد.
کارآفرینی دانشگاهی در ایران دچار مشکل پیوندهای صنعت سنتی- دانشگاه نسل دوم است. صنعتی که یاد نگرفته نیازهای خودش را از طریق تعامل با دانشگاه و مراکز تحقیقاتی تامین کند و دانشگاهی که به جای ثبت و انتقال اختراعات به شرکتهای نوپا، به تحویل مقاله ISI پرداخته است تا پازل نیازمندیهای جامعه بین الملل را بسازد به جای اینکه نیازهای واقعی خودش را حل کند.
در این اکوسیستم ذینفعان متعددی ایفای نقش میکنند از دانشجویان و اعضای هیئت علمی جوان دانشگاه گرفته تا دانشآموختگان و خروجیهای پسا دکتری که نسبت به نسل قبلی، راحتتر با صنعت کار میکنند. نهادهایی که از برنامههای کارآفرینی پشتیبانی میکنند مانند پارکهای علم و فناوری و شتابدهندهها تا معاونت توسعه اقتصادی در دانشگاهها، قوانین تنظیمگر و سایر ارگانهای حاکم بر دانشگاهها نیز باید تغییر کنند.
بنابراین نیاز است که دانشگاهها نقش تسهیل کننده این توسعه را ایفا کنند و نقش قدیمی آنها موثر نیست؛ اما در خود دانشگاهها نیز روشهای سنتی ارزیابی عملکرد دانشگاه پاسخگو نیست و نیازمند تحول است. فرایندهای ارزیابی از سطح فرد (دانشجو، استاد و دانشآموخته) تا سطح سازمان (دانشکده و دانشگاه) باید تکامل یابد. به این معنا که ناهمگونی در استراتژی دانشگاه و نشانگرهای کلیدی عملکرد در سطوح مختلف به شکست استراتژیک دانشگاه منتهی میشود.
با تکامل کارآفرینی دانشگاهی، تجزیه و تحلیل علمی کارآفرینی دانشگاهی نیز باید انجام شود. افزایش علاقه علمی به کارآفرینی دانشگاهی در علوم اجتماعی (به عنوان مثال اقتصاد ، جامعه شناسی ، روانشناسی و علوم سیاسی) و چندین حوزه مدیریت کسب و کار ضروری است.
در حوزه مدیریت، دو حوزهای که بیشترین توجه را به این موضوع اختصاص دادهاند، کارآفرینی و استراتژی هستند. با این حال، تحقیقات نظری و تجربی در مورد کارآفرینی دانشگاهی باید این تغییرات را در نظر بگیرند تا دقت و ارتباط تحقیقات در این زمینه بهبود یابد.
با وجود این، ما شاهد تاثیرات کارآفرینی دانشگاهی در جامعه نیستیم. به نظر شما چه مشکلات و موانعی بر سر راه دانشگاههای ایران وجود دارد که نمیتوانند در پرورش دانشآموختگان کارآفرین موفق باشند؟
بخشی از ریشهشناسی موضوع را در ابتدای عرایضم بیان کردم. ریشه این مشکل از یک منظر برمیگردد به آموزشهایی که در دانشگاهها ارائه میشود. برای مثال اگر فرض کنیم فردی که به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه جذب میشود، دانش روزآمدی دارد و صاحب صلاحیت متناسب با نیازهای بازار است؛ اما این فرد با قرار گرفتن در دانشگاه، به واسطه متغیرهای ارزیابی عملکرد در دانشگاه فرصت حضور در اکوسیستم کسب و کار را از دست میدهد. به همین دلیل، ارتباط چندانی با نیازهای واقعی جامعه و صنعت نخواهد داشت.
فاصله گرفتن صلاحیتهای اعضای هیئت علمی از نیازهای جامعه در درجه اول به مشکلات ساختاری دانشگاه برمیگردد. برای مثال نظام ارتقای اساتید بیشترین اولویت را به ارائه مقالات ISI میدهد که تناسبی با نیازهای جامعه ندارد. چرا که مسایل ما در حوزه صنعت و جامعه اغلب مشابه مسایل دهههای ۷۰-۸۰ میلادی است. برخی هم خاص کشور ایران است که باید در شرایط تحریمی کار کند و اصولا چنین مسئله ای در کشورهای وجود ندارد.
بدیهی است که آنها انگیزهای برای چاپ مقالات این حوزه ها نداشته باشند. وقتی دانشگاهها فقط به ایجاد مشارکت نظری در جهان اهمیت بدهند و به دنبال حل مسائل و مشکلات جهان باشد، ممکن است آن نیازها سازگاری کافی با نیازهای بازار داخل نداشته باشد. به عبارت دیگر، شرکتهای ایرانی نیازهای دیگری دارند که سالها پیش در اروپا و آمریکا به آن فکر شده و برای آن راهکار ارائه شده است. متاسفانه موضوعاتی که اعضای هیئت علمی و دانشآموختگان دانشگاهی ایران مورد تحقیق و پژوهش قرار میدهند، مسئله روز شرکتهای ایرانی نیست.
راهکارهای جدید برای مسائل جدید
بُعد دوم این است که مسائل واقعی، مرکب و پیچیده هستند و حل آنها نیازمند صلاحیتهای مختلف است. به این معنا که یک صلاحیت در یک رشته تخصصی نمیتواند آن مشکل را حل کند.
راهحلهای قدیمی و بخشی نمیتوانند مسائل جدی و پیچیده را حل کنند. به همین دلیل، نیازمند پارادایمی ترکیبی هستیم. ترکیبی از دانشهایی که به عنوان دانشگاه ارائه میکنیم نه به عنوان یک دیسیپلین یا یک رشته تخصصی. از طرف دیگر، راهحلهای قدیمی متناسب با نیازها همگرا نشدهاند و فرصتی برای فناوریهای جدید که میتوانند ساختارشکن و تحولزا باشند، فراهم نمیکنند.
ضرورت ایجاد اکوسیستم کمریسک برای کارآفرینان
مسئله دیگر این است که چه نظامی میتواند یک اکوسیستم بدون ریسک یا حداقل کمریسک را برای دانشآموختگان فراهم کند که امکان فعالیت کم ریسک داشته باشند؟
بر اساس نظریههای رفتاری، افراد با راهاندازی یک کسب و کار، طبیعتا وارد حاشیه ضرر میشوند چون باید از منابع مالی، منابع اجتماعی، منابع فردی و هر دارایی که دارند هزینه کنند تا بتواند آن ایده را پیش ببرند. به عبارت دیگر، افراد برای آمادهسازی نمونه محصول اولیه (Prototype) خود، تا عرضه محصول به بازار وارد حاشیه ضرر میشوند.
این حاشیه ضرر، تعهد آنها را بر اساس نظریه هزینه از دست رفته (Sunk Cost) به ایدهشان افزایش میدهد و عملا ممکن است تا شکست کامل بر همان ایده تمرکز کنند. در این مرحله فرد در فشار بسیار زیادی قرار میگیرد و ممکن است توانمندیهای شناختیش فرو کاسته و امکان شروعی دیگری از وی سلب شود.
از این رو، سندباکسها (Sanbox) در دنیا مطرح شدند که گونهای از آن، همین شتابدهندههایی هستند که ما در ایران داریم. کار سندباکسها این است که یک محیط بدون خطر فراهم کنند تا کسی که فعالیت کسب و کاری انجام میدهد، اگر زمین خورد، در محیطی ایمن باشد و دست و پایش نشکند تا پس از شکست مجددا بتواند بلند شود و بر روی پاهای خود بایستد. به علاوه باید نظامهای مختلف بتوانند در کنار هم کار کنند.
یکی دیگر از مشکلات دانشآموختگان برای کارآفرینی این است که منابع بذری مناسب در اختیار فارغالتحصیلان دانشگاهی و اساتیدشان قرار نگرفته است. مرحله بذری، اولین مرحله رسمی تامین وجه است که در آن حقوق صاحبان سهام هم مشخص میشود.
این مرحله عموما نمایانگر اولین مبلغ رسمی است که یک کسبوکار اولیه یا تجارت مخاطرهآمیز به دست میآورد. اگر بذر یک فرصت مناسب وجود داشته باشد و سرمایهگذاران هم از خود تعهد و پشتکار نشان دهند، میتوان بسیار امیدوار بود که در نهایت این کسبوکار به درختی پربار تبدیل شود. سرمایه بذری به یک شرکت کمک میکند تا قدمهای اولیه، همانند مطالعات بازار و توسعه محصول را محکم و استوار بردارد و از سرمایه بذری جهت تهیه نیازمندیهای اولیه از جمله استخدام تیمی که این وظایف را به انجام برسانند، استفاده میشود.
پارکهای جوار دانشگاه، شتابدهندهها و سرمایهگذاران فرشته در این مرحله کمک شایانی میکنند تا دانشجو یا دانشآموخته پول توجیبی برای زندگی تا زمان آمادهسازی محصول به بازار را داشته باشد و مجبور نباشد که بر موضوعات دیگر تمرکز کند.
علاوه بر مشکلاتی که اشاره شده، توجه به این نکته هم لازم است که صنایع ایران هنوز به سمت تغییر برای رقابتپذیری در جهان حرکت نکردهاند. مسائل و مشکلاتی که در حوزه ارتباطات بینالملل وجود دارد، سبب شده شرکتهای بینالملل وارد ایران نشوند و در نتیجه حاشیه امنی برای شرکتهای بزرگ در داخل فراهم شده است.
این شرکتها بدون نیاز به نوآوری همچنان به بقای خودشان ادامه میدهند. در حالی که نوآوری یک ضرورت برای بقای شرکتها در دنیا و حرکت به سوی تنوع سبد محصولیشان است. شرکتها با نوآوری میتوانند خوشههای نوآوری خود را بسط داده و از طریق خوشهسازی منافع کسب و کار خودشان را به حداکثر برسانند.
متاسفانه شرکتها در ایران هنوز به این سمت نرفتهاند که با نوآوری مزیت رقابتی خود را حفظ کنند و با ایجاد موانع، مزیت رقابتی خودشان را حفظ میکنند. در نتیجه احساس نیاز به نوآوری و دانشآموختگان متناسب با صلاحیتهای جدید هم ندارد. به همین دلیل، وقتی تقاضای تضمین شدهای برای کارآفرینی دانشگاهی وجود ندارد، کارآفرین چگونه این محصول، خدمت یا اثر خودش را به شرکتهای بزرگ دولتی یا نیمه دولتی که نیازی به نوآوری ندارند، عرضه کند؟
از سوی دیگر، موانع موفقیت کارآفرینی درون دانشگاهی عواملی مانند نبود صلاحیتهای لازم در خود دانشگاه، شقه شقه شدن نظام آموزشی در دانشگاهها و همکاری کم اعضای هیئت علمی است که کمتر بر روی مسائل پیچیده تمرکز میکنند که نیازمند صلاحیتهای مختلفی است. موانع بیرونی هم شامل تضمین بازار در صنعت یعنی نظامهای تضمین کیفیت در مقابل تضمین خرید، تامین مالی و سندباکسها.
علاوه بر این، طبیعتا تجارت فرامرزی هم در این مورد تاثیرگذار است. شاخصهای کلان محیط کسب و کار و مسائل در ارتباط با (Doing business) هم تاثیرگذار هستند مانند شروع کسب و کار، اخذ مجوزها، استخدام و اخراج نیروی کار، ثبت مالکیت، اخذ اعتبار، حمایت از سرمایه گذاران، پرداخت مالیات، تجارت فرامرزی، انحلال یک فعالیت و الزام آور بودن قراردادها از جمله آنها هستند.
البته با وجود مجموعه قوانینی که در پارکهای علم و فناوری کشور و قانون دانشبنیانها پیشبینی شده، برای بخش زیادی از این مشکلات مانند اخذ مجوزها تسهیل شده است، هرچند این قوانین در عمل از در نظام اداری و بروکراتیک با چالشهایی مواجهند.
اشاره فرمودید به اقدامات مثبتی برای پیشبرد کارآفرینی دانشگاهی در کشور انجام شده است، چه اقدامات دیگری برای کمک به شرکتهای کارآفرین در ایران اتفاق افتاده است؟
معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری، برای کاهش چالشهایی که کسبوکارهای دانش بنیان با آن مواجه هستند، تلاشهای ارزندهای انجام داده است. از جمله تسهیلاتی که برای تامین مالی از طریق صندوق نوآوری و شکوفایی فراهم شده است و گرنتهای مشارکتی که با صندوقهای پژوهش و فناوری در کشور ایجاد شده است.
این اقدام برای اهرمسازی منابعی که در بخش خصوصی وجود دارد، بسیار ارزشمند بود چون میتوانست به حل بخشی از مسائل تامین مالی کمک کند. هرچند که ما هنوز در این اکوسیستم از ابزارهای نوین فناوری و مالی بیبهره هستیم.
برای مثال علیرغم اینکه مصوبه تامین مالی جمعی توسط شورای عالی بورس و فرابورس اعطا میشود، اما اجرای آن هنوز با محدودیتهایی در سقف تامین مالی مواجه است. متاسفانه هنوز تامین مالی موفقی از فرایند تامین مالی جمعی صورت نپذیرفته است، به خصوص کسبوکارهای B۲C که میتوانند از این امکان استفاده کنند، هنوز استفاده شایان توجهی نکردهاند.
منظر از کسبوکارهای B۲C یا بیزنس به مصرف کننده، عملا یک پیش بازاریابی در مرحله تامین مالی جمعی رخ می دهد که کمک شایانی برای ارزیابی موفقیت آتی کسب و کار است. در ماده ۳ قانون حمایت از شرکت های دانش بنیان معافیت از پرداخت مالیات، عوارض، حقوق گمرکی، سود بازرگانی و عوارض صادراتی به مدت پانزده سال پیش بینی شده است. همچنین تأمین تمام یا بخشی از هزینه تولید و اعطا تسهیلات کم بهره یا بدون بهره بلندمدت یا کوتاه مدت پیش بینی شده و شرکت های دانش بنیان در اولویت دریافت سهام سیاست های کلی اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون اساسی قرار گرفتهاند.
همچنین بر اساس مصوبه اخیری که ستاد تسهیل صادر کرد، شرکتهای استارتاپی نیازمند اخذ مجوزهای قانونی نیستند و مجوزها از پیشینی به پسینی بدل شدهاند. اگرچه سرعت این تغییرات بسیار کند است.
اقدامات موثر دیگری مانند تاسیس پارکهای علم و فناوری و امکان استقرار در فضاهای کار اشتراکی هم اتفاق افتادند. همچنین بنیاد ملی نخبگان شبکهای ایجاد کرد تا شرایط مهاجرت معکوس نخبگان و استقرار آنها در شرکتهای فناوری فراهم کند و امتیازهایی مانند سرباز دانشبنیان و سرباز نخبه به آنها اعطا کرد.
اینها مجموعه تسهیلاتی بود که به بخشی از شرکتها کمک کرد تا بتوانند به حیات خود ادامه بدهند، در رقابتی سخت و پیچیده بین استارتآپها نوپای بدون پشتوانه منابع و برخی شرکتهای تثبیت شده و بینیاز از نوآوری. البته این شرکتها کم کم دارند جای خود را پیدا میکنند؛ اما همیشه این مشکل وجود دارد که این قوانین در نظام بروکراسی کشور با مشکل مواجه شود.
همچنین دفاتر و پایگاههای توسعه صادرات ایران که در نقاط مختلف جهان مانند افغانستان، کنیا، کشورهای حاشیه خلیج فارس و آلمان توسعه پیدا کردهاند، میتوانند به بینالمللیسازی کسب و کارها کمک کنند.
البته سازوکارهای بینالمللیسازی نیازمند زیرساختهایی بود که در آنها کم توجهی شده است و کمتر متمرکز بر نیاز اکوسیستم استارتاپی توسعه پیدا کرده است. در هر صورت بستری است که اگر خوب سازماندهی و استفاده شود میتواند به توسعه اکوسیستم کمک شایانی بکند.
انتهای پیام/
نظر شما