روزِ دانشجو؛ روزی که در آن، دانشگاه تنها یک ساختمان سیمانی نیست، بلکه قلب تپندهی کشوریست که اگر این قلب بایستد، تمام اندام قدرت فلج میشود.
دانشجو؛فرزند بیتاب حقیقت. کسی که اگر سکوت کند، خیابانها لال میشوند؛ و اگر فریاد زند، حتی بلندگوهای تحریف هم نمیتوانند صدایش را خاموش کنند.
او همان است که معادلات زمانه را در یک لحظه بههم میریزد؛ نه با اسلحه، بلکه با اندیشهای بیکران و شهامتی که هیچ مرزی رامش نمیکند.
دانشجو ریشه است؛ ریشهای که زیر زمین میدود، دیوارهای پوسیده را میشکافد و بر تنهی هر ساختار اجتماعی سایه میاندازد. کشورها روی دوش او میایستند؛ نه بر دوش صاحبان قدرت، نه بر صندلیهای همواره گرم سیاست.
"هر کشوری که دانشجویش بترسد، فردایش را به تاریکی میسپارد."
اما امروز، جهان در جریان است؛ نه با فریاد، که با نور فهم و تپش بیداری. هر حرکت کوچک، هر علامت خاموش، چون جرقهای در تاریکی مسیرها را روشن میکند.
دانشجو همان است که ساکت نمیماند و پشت هم میایستد؛ میداند که فهمیدن و ایستادن، میتواند جهان را آرام و پیوسته، چون رودخانهای که سنگها را شکل میدهد، تغییر دهد.
دانشجو امروز، نه تنها در کلاس که در میدان روایت حضور دارد؛ جایی که هر اندیشهاش میتواند چون نوری در مه مسیرها را روشن کند، و هر حرکت کوچک، چون موجی در اقیانوس سکوت، لرزشی ایجاد کند. در جهانی که هیچ حصاری توان مهار حقیقت را ندارد، دانشجو خود رسانهی زندهایست، جریانساز و بیوقفه، که هیچ مانعی نمیتواند مسیرش را سد کند.
و روز دانشجو یادآور آن لحظهی تلخ تاریخ است، که فهمید اگر دانشجو را از پای درآورند، فردای کشور بر زانو میافتد. و اگر دانشجو بایستد، هیچ قدرتی نمیتواند آینده را مصادره کند.
این روز فقط پاسداشت یک نام نیست؛ اعلامیهی رسمی یک نسل است: «تا وقتی ما هستیم، هیچ حقیقتی خاموش نمیماند.»
نویسنده: آروشا آژیراک - نویسنده و روایت نویس
انتهای پیام./
نظر شما