به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ ظهر شنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ انفجاری مهیب اسکله بندر شهید رجایی هرمزگان را که یکی از بزرگترین گلوگاههای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است، به کانون توجه رسانههای جهان تبدیل کرد.
بیشتر بخوانید؛
پیچیدگیهای دور سوم مذاکرات در مسقط/ قوانین بینالمللی میزان غنیسازی را مشخص میکند نه آمریکا
اما متاسفانه همزمانی این حادثه دردناک با مذاکرات پیچیده تهران و واشینگتن که دور سوم آن درست در همان روز در حال برگزاری بود، گمانهزنی درباره خرابکاری و دست داشتن اسرائیل در این حادثه را تقویت کرد. هر چند بسیاری از مقامات رده بالا و مسئولین کشور از همان ساعات ابتدایی بر ضرورت عدم گمانهزنیها درباره حادثه تاکید کردند و حتی دادستانی کل کشور در اطلاعیهای خطاب به فعالان فضای مجازی و رسانهها از آنها خواست تا از پرداختن به موضوعاتی که امنیت روانی جامعه را مخدوش میکند، پرهیز کنند.
اما در این فاصله آن چنان بازار شایعه و گمانهزنی درباره عوامل حادثه و حتی نوع سوختی که منشاء انفجار شده بود، بالا گرفت که سرانجام در راستای برخورد با برهم زنندگان امنیت روانی جامعه، ضمن تشکیل پرونده قضائی برای برخی متخلفان، دادستانی تهران علیه چند رسانه از طیفهای مختلف سیاسی و فعالان رسانهای که اقدام به انتشار اخبار خلاف واقع کرده بودند، اعلام جرم کرد.
ریشه اخبار نادرست و شایعات کجا بود؟
در ساعت اولیه حادثه گمانهزنیهای متعددی درباره علت و محل دقیق حادثه مطرح شد! برخی کانالهای تلگرامی مدعی شدند انفجار ناشی از آتشسوزی در انبار آمونیاک بوده است اما مدیر روابط عمومی شرکت بناگستر و خبرنگار صداوسیما این ادعا را تکذیب کردند. علاوه بر شایعهای دیگری مبنی بر وقوع انفجار در نزدیکی پایگاه نیروی دریایی سپاه پاسداران منتشر شد که خبرگزاری تسنیم آن را جعلی خواند. یکی دیگر از این شایعات، ادعایی بود که به نقل از شبکه ۱۴ رژیم صهیونیستی منتشر شد بر این اساس چند کانالهای تلگرامی مدعی شدند این انفجار نتیجه یک عملیات فوقمحرمانه برای نابودی یک محموله خاص بوده است.
چنین ادعایی در حالی مطرح شد که شبکه ۱۴ اسرائیل در روزهای شنبه هیچ فعالیتی ندارد و این خبر کاملا جعلی بود. هرچند انتشار چنین اخباری با هدف تشویش اذهان عمومی و ایجاد ناامنی روانی در جامعه صورت گرفت و بعد هم توسط منابع رسمی تکذیب شد اما آیا تیر شایعه سازان به هدف اصابت نکرد؟
چه کسانی از شایعهسازی درباره انفجار سود میبرند؟
برای یافتن پاسخ این پرسش نباید از همزمانی این حادثه با مذاکرات مسقط و جزئیات آن چشمپوشی کرد. شنبه هفته جاری هیات ایرانی برای مذاکرات فنی و کارشناسی با ایالات متحده آمریکا راهی مسقط شد. این دور از مذاکرات به گفته بسیاری از تحلیلگران از پیچیدگی مضاعفی نسبت به مذاکرات پیشین برخوردار بود زیرا بنا بود طرفین پس از دو جلسه گفتگو و تفاهم بر سر کلیات وارد بحثهای فنی و تخصصی شوند که قاعدتا به علت جزئی شدن مذاکرات امکان بروز اختلاف نیز وجود داشت.
پس از پایان مذاکرات روز شنبه سید عباس عراقچی، رئیس تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران نیز از بروز اختلافات در مذاکرات خبر داد. وی گفت: «چندین بار نظرات را به صورت مکتوب ردوبدل کردیم. در مجموع فضای مذاکره، کاملا جدی و کاری بود. هم در موضوعات کلان و جزئیات اختلافات وجود دارد.» عراقچی همچنین تاکید کرد که تا جلسه بعدی قرار است در پایتختها بررسی صورت گیرد که چطور میتوان اختلافات را کم کرد. این سخنان وزیر امور خارجه اگرچه غیرمنتظره نبود، اما حاکی از آن است که مذاکرات در مرحله پیچیدگی فنی قرار گرفته است و طرفین با حساسیتی بسیار بالا به ادامه روند مذاکرات خواهند پرداخت و طبیعی است که در هنگامه بروز اختلاف در مذاکرات ایجاد هر تنشی بر کندی و پیچیدگی مذاکرات بیفزاید.
علاوه بر این نباید از کنار تلاشهای اسرائیل برای تخریب روند مذاکرات یا تحت فشار قرار دادن طرفین برای گرفتن نتیجه دلخواه که چیزی جز ایجاد محدودیت قدرت دفاعی ایران است، به سادگی عبور کرد. پس از مذاکرات شنبه هفته جاری رسانههای اسرائیلی مانند جروزالم پست و تایمز اسرائیل در تحلیلهای خود ابراز نگرانی شدید کردهاند که توافق احتمالی ایران و آمریکا، موقعیت منطقهای اسرائیل را تضعیف کند. آنها تهدید کردند که در صورت رسیدن به توافقی که برنامه هستهای ایران را به طور کامل متوقف نکند، اسرائیل به گزینه اقدام نظامی علیه تاسیسات ایران بازخواهد گشت.
شامگاه ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ نیز بنیامین نتانیاهو مدعی شد نتانیاهو با تکرار موضع خود درباره «مدل لیبی» برای برنامه هستهای ایران، مدعی شد تلآویو تنها با توافقی موافقت میکند که ظرفیت ایران برای غنیسازی اورانیوم را از بین ببرد. بر اساس گزارش الجزیره، نخستوزیر رژیم صهیونیستی همچنین مدعی شد: «ما چیزی کمتر از نابودی کامل تمامی ظرفیتهای هستهای ایران نمیخواهیم و اطمینان حاصل خواهیم کرد که آنها تلاشی برای احیای این برنامهها تحت دولت دیگر ایالات متحده انجام نخواهند داد.»
تهدید همزمان نتانیاهو و رسانههای اسرائیلی، هر چند تدوام اظهارات تکراری و خصمانه این رژیم علیه بزرگترین قدرت هستهای و منطقهای غرب آسیا است اما در فرامتن خود نوعی بهرهبرداری از انفجار بندر شهید رجایی و خط و نشان کشیدن برای جمهوری اسلامی ایران است. اما چگونه؟ بهتر است برای روشن شدن مسئله تمام فرضیه های نزدیک به واقعیت و حتی خلاف واقع درباره انفجار روز شنبه را بررسی کنیم:
کمک پروپاگاندا به آمریکاییها در میز مذاکرات
بهتر است این بررسی را با طرح چند پرسش آغاز کنیم. چگونه پروپاگاندای رسانهای به کمک اهداف آمریکا در میز مذاکرات میآید؟
۱) فرض کنیم انفجار در بندرعباس به طور مستقیم یا غیرمستقیم از سوی اسرائیل برنامهریزی شده است. فرضیه که در ساعات اولیه حادثه سرو صدای زیادی به پا کرد. پذیرش این دو فرضیه چگونه به ضرر جمهوری اسلامی ایران و به سود اسرائیل تمام میشود؟
الف: اگر حادثه بندرعباس ناشی از عملیات تروریستی اسرائیل باشد، در این صورت آمریکا دست این رژیم را در حمله به پایگاههای اقتصادی ایران باز گذاشته است تا بتواند از حربه خرابکاری صهیونیستی به عنوان اهرم فشار بر ایران در مذاکرات استفاده کند. البته گمانهزنی با منشاء خرابکاری از سوی صهیونیستها تاکنون اثبات نشده است و صرفا از سوی برخی فیکنیوزها با هدف تشویش اذهان عمومی جامعه ایرانی و ایجاد جو سنگین روانی بر تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران ساخته و پرداخته شد.
ایجاد چنین جو روانی تا جایی پیش رفته است که حتی اگر هرگز هیچ مدرکی دال بر دست داشتن مستقیم اسرائیل در این انفجار یافت نشود باز هم مغالطه «علت شمردن مقارن» کار خود را میکند و برخی تحلیلگران میگویند اسرائیل این عملیات را از طریق برونسپاری آن به سایر گروهها انجام داده است تا ردی از خود برجا نگذارد.
در این چارچوب عباس عبدی روزنامهنگار، در بخشی از یادداشت خود درباره انفجار بندرعباس نوشته است: «بعید است که همزمانی این انفجار با آغاز مذاکرات کارشناسی میان ایران و آمریکا اتفاقی باشد. بنابراین، ظن قوی را باید به خرابکاری معطوف کرد. هرچند شبکه الجزیره به نقل از معاریو و به نقل از مقامات ارتش اسرائیل اعلام کرده است: انفجار رخ داده در ایران ارتباطی با ارتش اسرائیل ندارد، و این میتواند درست باشد؛ زیرا چنین اقداماتی از سوی دستگاههای امنیتی یا مزدوران انجام میشود و ارتشها کمتر دخالت دارند.»
گفتنی است مغالطه علت شمردن مقارن از این پیشفرض غلط نشات میگیرد که هرگاه دو حادثه در پی یکدیگر اتفاق بیفتد اولی علت دومی است. در حقیقت شالوده این مغالطه نوعی کژکارکردی ذهن درباره مفهوم قانون «علیت» است. براین اساس در مورد حادثه اخیر نیز نمیتوان به ضرس قاطع گفت مذاکرات در مسقط علت انفجار در بندرعباس است بلکه صرفا اسناد و مدارک میتواند ربط علّی و معلولی میان این دو رویداد را اثبات کند، مدارکی که در پی کار کارشناسی گروهههای حقیقتیاب بدست میآید و مدعای برخی کانالهای تلگرامی و شبکههای اسرائیلی تاثیری در «اثبات و ابطال» آن ندارد.
شایع دخالت اسرائیل در انفجار غامضتر میشود
ب) این شایعه نیز بر اساس دست داشتن اسرائیل در این حادثه مبتنی است با این تفاوت که هدف اسرائیل از این حمله مقدمهچینی برای انجام یک خرابکاری در پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه است تا بتواند مذاکرات بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا را از مسیر «دیپلماسی» خارج کند. در این فرضیه نیز ابتدا به علت همزمانی دو حادثه، انفجار در بندعباس به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به اسرائیل منتسب میشود تا ضمن بزرگنمایی قدرت این رژیم پیشاپیش از امکان حمله نظامی ولو محدود اسرائیل به ایران به عنوان برگ برندهای در میز مذاکرات استفاده شود.
یکی دیگر از مولفههایی که این شایعه از آن سود میبرد کشیده شدن مذاکره به سطح جامعه و شرطی شدن مردم است. زیرا در پی تهدیدات پی در پی مقامات اسرائیلی و گزافهگویی آنها گزینه «جنگ» به یکی از نگرانیهای بخشی از جامعه در پی احتمال عدم توافق تبدیل شده است. نگرانی که هر چند بر پایه واقعیت استوار نیست اما پیامدهای مخرب واقعی در عرصه اقتصاد و اجتماع دارد که نهایتا ممکن است بر تصمیمگیری نهادهای عالی حاکمیتی تاثیر بگذارد.
استفاده از مانور روی سوخت موشک در افکار عمومی
۲) دسته دیگری از شایعات بیش از این که به دنبال عامل انفجار باشد بدون هیچ سندی آن را ناشی از سوخت موشکی دپو شده در بند میداند. هر چند در این حالت سخنی از تروریستی بودن حادثه به میان نمیآید اما باز هم بازار داغ شایعهسازی به نفع اسرائیل و تیم آمریکایی تمام میشود به این ترتیب که برخی از خبرگزاریهای خارجی با ترفند نخنمای «به نقل از منبعی آگاه در ایران» که همواره نمیخواهد نامش فاش شود! مینویسند سوختی که منجر به انفجار شده است، سوخت موشکهای بالستیک است و حتی بر باور پذیر شدن آن شایعاتی را در مقیاس وسیع درباه حرکت یک کشتی از چین به سوی بندر شهید رجایی منتشر میکنند تا بتوانند در جوسازیهای رسانهای و پروپاگاندا مسیر مذاکرات را به سمت مطالبات فراهستهای هدایت کنند. در این چارچوب مانند موارد مشابه پیشین ضعف اطلاعرسانی داخلی، ناخواسته عاملی برای پیشبرد اهداف پروپاگاندای غربی است.
سردار رضا طلایینیک، سخنگوی وزارت دفاع جمهوری اسلامی در واکنش به چنین شایعاتی گفته است: «طبق بررسیها و مستندات هیچگونه محموله وارداتی یا صادراتی برای سوخت و یا کاربرد نظامی در محدوده حادثه آتش سوزی بندر شهید رجایی وجود نداشته و ندارد. برخی از خبرسازیها که با فضاسازی هدفمند از سوی رسانههای بیگانه برای همسویی با عملیات روانی دشمنان انجام میشود، مسبوق به سابقه است.»
پیش از آغاز مذاکرات انحصار مفاد مذاکرات در چارچوب هستهای از سوی تیم آمریکایی پذیرفته شده است و تیم ایرانی عدم مذاکره بر سر خطوط قرمزی مانند «توان موشکی و نظامی» را به عنوان پیششرط اعلام کرده است اما با توجه به بدعهدیهای دولت اول ترامپ در موضوع برجام و تهدیدات اسرائیل این نگرانی وجود دارد که تیم آمریکایی در میانه راه خواستههای دیگر نیز مطرح کند. آمریکاییها و لابیهای اسرائیلی برای عدول از پیششرط مذاکرات نیاز به فضاسازی رسانهای دارند و شایعهپراکنی درباره سوختی که منفجر شده دستاویز خوبی برای هموار کردن مسیر خلف وعده است.
علاوه بر این تمرکز بر «سوخت موشک» مقدمهای برای آماده سازی افکار عمومی و مطالبه تحویل موشکها است. بسیاری از مردم، تسلیحات دفاعی را نقطه بازدارندگی و سپر حفاظتی کشور میدانند و هنگامی گفته میشود که آمریکا درخواست خلع سلاح را دارد، خشم و مقاومت عمومی شکل میگیرد اما اگر نگهداری سوخت موشک از حالت بازدارندگی به عامل مرگ دهها هموطن بیگناه تبدیل شود، شاید به تدریج انگاره بازدارندگی سلاحهای دفاعی به انگاره کشندگی آنها تبدیل شود!
انحراف افکار عمومی از اخبار مثبت به سمت موارد تنشزا
۳) شایعهسازان علاوه بر اهداف فوق به طور ضمنی با بزرگنمایی اخبار خلاف واقع میتوانند افکار عمومی را از موارد مثبت و رو پیشرفت در مذاکرات به سمت دلخواه خود منحرف کنند. پس از برگزاری جلسات اول و دوم مذاکرات در مسقط و رم طرفین بر سازنده بودن مذاکرات تاکید کردند. اظهارنظر درباره سازنده بودن مذاکرات از سوی هر دو هیات مستلزم دو شرط است:
الف) اراده جدی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات وجود دارد و بر این اساس طرفین متعهد به پیششرطهای مذاکرات هستند.
ب) ایران توانسته است خود را از اتهاماتی مانند دستیابی به سلاح هستهای برهاند و این نشانگر قدرت فنی و اقناعی تیم مذاکره کننده ایرانی است که تضمین کننده منافع مردم ایران در میز مذاکرات است.
مجموع این شروط هنگامی که در کنار هم قرار میگیرد، احتمال توافق افزایش مییابد هر چند در دور سوم مذاکرات، اختلافاتی نیز بروز کرده است اما همچنن رسیدن به نقطه نظر مشترک از سوی طرفین محتمل است. در چنین فضایی طرفهای ثالث ذینفع علاوه بر سیاهنمایی و مانور روی نقاط مورد اختلاف درصدد هستند تا با خبرهای جعلی درباره یک حادثه دلخراش، مدیریت افکار عمومی را به دست بگیرند.
دستاورسازی رایگان برای اسرائیل
عمادالدین باقی، فعال سیاسی اصلاحطلب درباره خطرات انتساب بیسند و مدرک حادثه انفجار بندرعباس به عوامل خارجی هشدار داده و نوشته است: «با توجه به شرایط امنیتی و فضای آماده باش جنگی و فتنهگری مداوم صهیونیستها از یک طرف و ذهنیت بسیار نیرومند توهم توطئه در ایران، بیدرنگ اذهان متوجه خرابکاری اسرائیلیها میشود. هر چند اسرائیل رسما اعلام کرده که هیچ دخالتی در این حادثه نداشته (البته اگر دخالت هم میداشت به خاطر واکنشهای سنگین آن مجبور بود انکار کند) اما با توجه به اینکه این قبیل حوادث همواره در کشورهای گوناگون دنیا به وقوع میپیوندند و از طرفی هنوز اطلاعات دقیق در مورد علل حادثه منتشر نشده و تحقیقی درباره آن صورت نگرفته است، انتساب آن به اسرائیل یک نوع دستاوردسازی رایگان برای آنها و مورد علاقه رسانههای فاندبگیر برون مرزی است.»
وی در ادامه با تاکید بر ضرورت اجتناب از شتابزدگی نوشته است: «با توجه به کثرت فرضیهها که فقط یکی از آنها خرابکاری است و بعضی از فرضیات، دلایل و شواهد قابل توجه دارند، عقلانیت و منطق ایجاب میکند که از شتابزدگی در قضاوت پیرامون علل این فاجعه دردناک خودداری شود.»
خطر گمانهزنیهای غیرکارشناسی درباره تاثیر انفجار بر اقتصاد کشور
۴) پس از وقوع حادثه انفجار در بندرعباس به موازات گمانیزنی درباره علل داخلی و خارجی این حادثه بخشی از تلاشهای رسانههای غربی معطوف به برآورد خسارات ناشی از انفجار و تاثیر آن بر اقتصاد کشور شد. بدیهی است که برآورد قابل اتکاء از میزان لطمات این انفجار نیاز به بررسیهای دقیق تیمهای تخصصی دارد و با توجه به ابعاد حادثه این امر ممکن است روزها و حتی ماهها زمان ببرد.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران با هدف نهایی لغو تحریمها، مذاکره با ایالات متحده آمریکا را پذیرفته است و چنانچه حداقل بخشی از تحریمها برداشته شود احتمال انتفاع اقتصادی مردم در کوتاه مدت وبلندمدت وجود دارد. اما تمرکز بر ناتوانی مسئولین در حفاظت از یک بندر استراتژیک کشور به طورمستقیم این ظن را ایجاد میکند، بهرهمندی اقتصادی مردم ایران از برچیده شدن تحریمها نیز با توجه به ضعف ساختار مدیریتی چندان میسر نیست و به عبارت بهتر مشکلات که طی دهها در بخش بهداشت و درمان، آموزش، فناوری و... گریبان مردم را گرفته است صرفا ناشی از تحریمهای آمریکا و کشورهای اروپایی نیست بلکه عامل اصلی این بلایا، بیکفایتی مدیران ارشد است و تا چنین ساختاری وجود دارد نباید انگشت اتهام مردم به سمت تحریمکنندگان برود!
یاشار سلطانی فعال رسانهای در توئیتی با اشاره به ابعاد اقتصادی این حادثه نوشته است: «ابعاد فاجعه بندرعباس و تاثیر آن بر زندگی و معیشت مردم از چند روز دیگر خود را نشان میدهد». توئیتی که در ظاهر خیرخواهانه و حاکی از نگرانی برای معیشت مردم است اما در حقیقت ضربه به آنها است زیرا انفجار فاجعهبار در بندرعباس خرابکاری تروریستی اسرائیل باشد یا نباشد، بزرگنمایی تأثیر آن بر اقتصاد و معیشت مردم در شرایط کنونی همراهی با جنگ روانی دشمن است.
هدف از این جنگ روانی، اشاعهی حس ترس عمومی و ناامنی اقتصادی و تقویت انگارهی ضعف جمهوری اسلامی ایران نزد مردم ایران است و برنده چنین اظهارنظرهای صرفا مذاکره کنندگان آمریکایی و طرفهای ذینفع مانند اسرائیل هستند.
انتهای پیام/
نظر شما