ناگفته‌هایی از شهید حسن ترک / یوسف لشکر انصارالحسین(ع)

شهید حسن ترک یوسف لشکر انصارالحسین(ع) بود. سرداری که کلید همه مصائب و مشکلات را در ذکر خدا و هدیه صلوات می‌دانست و بر توجه به تربیت آینده‌سازان انقلاب تأکید می‌کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، شهید حسن ترک در سال ۱۳۴۱ در تهران متولد شد و از ۳ سالگی به همراه خانواده به همدان مهاجرت کرد.

دوران تحصیل را با موفقیت پشت سر گذاشت که خرمن وجودش با آتش مقدس انقلاب زبانه کشید، در کنار شهیدان میرزایی و کیانیان رشد کرد، آگاهی یافت و مطالعه نمود تا قوی‌تر و مقاوم‌ تر مقابل اندیشه‌های التقاطی منافقان، چپ‌ها و عناصر لیبرال بایستد و با منطق ایمانی همان سربازی باشد که امام به او دل بسته بود.

پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۰ از دبیرستان ابن سینا با عضویت در سپاه پاسداران فصل نوینی در راه پر مخاطره و سخت مبارزه را بر خویش گشود. ابتدا مسئول پذیرش سپاه گردید، اما عشق به جهاد در میدان بلا ، او را از شهر به جبهه کشانید و رفت تا مردانگی را در عمل نشان دهد.

علیرغم میل فرماندهان، در عملیات فتح المبین سرافرازانه شرکت کرد و این در حالی بود که تنها طعم شیرین جهاد می‌ توانست روح بی قرار او را آرامش دهد و جز این به چیزی تن نمی‌داد. به‌ دلیل لیاقت و کارایی، در عملیات مسلم بن عقیل فرماندهی گردان کمیل به او واگذار شد که منجر به مجروح شدن وی گردید.

توانایی و شایستگی او در عملیات فتح‌المبین سبب شد تا در عملیات مسلم بن عقیل (ع) فرماندهی گردان کمیل به او واگذار شود. در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر(۱) با سمت دستیار محور حضور یافت که پس از سه روز مقاومت بر اثر ترکش خمپاره از ناحیه کتف و فک آسیب دید. در عملیات والفجر (۲) سمت معاون مسئول محور و در عملیات والفجر (۴) مسئولیت تیپ عمار را بر عهده داشت، او در عملیات والفجر (۵) در چنگوله مسئول محور بود و سرانجام آخرین حضور او در محفل عشق بازی والفجر (۸) بود که در این عملیات مسئولیت طرح و عملیات تیپ انصارالحسین (ع) را بر عهده گرفت و با پرواز عاشقانه‌اش بر آرمان‌های مقدس انقلاب صحه نهاد و به مأوای خویش رسید.

او کلید همه مصائب و مشکلات را در ذکر خدا و هدیۀ صلوات به محمد و آل محمد (ص) می‌دانست و بر توجه به تربیت آینده‌سازان انقلاب تأکید داشت.

شهید حسن ترک ۲ اسفند ۱۳۶۴ پس از سال‌ها مجاهدت با سمت مسئولیت طرح و عملیات تیپ انصار همدان در عملیات والفجر ۸ و منطقه فاو به شهادت رسید.

این شهید بزرگوار که از فرماندهان شجاع دوران دفاع مقدس بود و تدابیر عملیاتی ویژه‌ای داشت در سال ۹۴ به عنوان "شهید شاخص استان" معرفی شد.

شهید حسن ترک

دعای مادر عامل شهادتش شد

«آن روز سه شنبه بود» داستان زندگی سردار شهید «حسن ترک» است در قالب خاطرات کوتاه به روایت خانواده، دوستان و همرزمان و به قلم بهناز ضرابی زاده.

در خاطرات مادرش از سردار شهید حسن ترک آمده است: «زیر زمین خانه جای عبادت او بود. نصف شب بلند می‌شدم و می‌دیدم که توی رختخوابش نیست. سراغش می‌رفتم. می‌دیدم داخل زیر زمین ایستاده و نماز می‌خواند. گوشه‌ای می‌ایستادم و نگاهش می‌کردم. آن وقت‌ها نوجوان بود، اما آن قدر با دقت و با تواضع نماز می‌خواند که من از نماز خواندن خودم شرمم می‌آمد .

خیلی دوستش داشتم و هر وقت که به جبهه می‌رفت از زیر قرآن ردش می‌کردم و می‌نشستم برایش دعا می‌خواندم. از خدا می‌خواستم بچه‌ام را سالم نگه دارد. یک بار که به مرخصی آمد گفتم: «حسن جان! شب و روزم شده دعا کردن برای سلامتی‌ات».

لبخند زد؛ مثل همیشه ملیح و نمکین. سرش را پایین انداخت و گفت: «پس مامان جان همه‌اش زیر سر شماست. چند بار می‌خواستم شهید شوم، اما نشد. خیلی عجیب بود.»

سرش را که بالا گرفت؛ چشم‌هایش نمناک بود. صدایش می‌لرزید. گفت : «مامان جان از این پسرت بگذر ! دعا کن شهید شوم. تو راضی شوی برگه عبورم را می‌دهند! دعا کن به آرزویم برسم«.

داشت به من التماس می‌کرد . بغض کردم. فهمید ناراحت شدم. خواست از دلم در بیاورد. نگاه کرد توی چشم‌هایم و با خنده گفت: «اگر زحمتی نیست؛ دعا کن اسیر نشوم».

دیگر برای سلامتی‌اش دعا نکردم. انگار از ته دل راضی شده بودم. راضی به رضای خدا. پسرم بود؛ جگر گوشه‌ام؛ پارۀ تنم، اما هر وقت می‌خواستم دعایش کنم؛ یاد لحن صدایش می‌افتادم و تصویر چشم‌های نمناکش می‌نشست توی خانۀ چشم‌هایم. آن وقت زیر لب می‌گفتم : «خدایا بچه‌ام به اسارت عراقی‌ها در نیاید».

آن روز سه شنبه بود. آمدند و گفتند چهارشنبه مراسم شهید برگزار می‌شود؛ بروید فرزند شهیدتان را ببینید. من که برای حسن می‌مُردم؛ خدایی بود که سکته نکردم. ما را بردند بالای سر حسن. با همان لباس پاسداری‌اش خوابیده بود. صورتش سرخ و سفید بود. نمی‌دانم چطور شد تا دیدمش گفتم: «حسن جان! خوش به حالت مادر جان ! به آرزویت رسیدی؛ مبارکت باشد».

 اقامه نماز، غرق در خون!

از شهید حسن ترک، یوسف لشکر انصار مناجات‌های زیبایی به یادگار مانده است: «خدایا در این دنیای بزرگ سرگردان و حیرانم. مرا آن گونه که خود می‌خواهی تکامل ده . خدایا! آن چه که برای قرب تو لازم است؛ عطایم کن. این بندۀ گنهکارت را یاری کن.

بارالها دلم سخت به حال کسانی می‌سوزد که تو را نشناختند و به خطا رفتند. این ندای پشیمانی را به آن‌ها برسان و کاری کن که هر چه می‌خواهند از تو طلب کنند و تو خود سرپرستی‌شان را بپذیر و مراقب رفتارشان باش».

انتهای پیام/

کد خبر: 1135708

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۰۰:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۰
      6 0
      شهادت هنر مردان خداست