به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ روزهایی بود که مردان و زنان سیلیکون ولی جورابهای عجیب و رنگارنگ باب کرده بودند؛ جورابهایی با تصاویر خرچنگ، خوکهای پرنده و کاپکیکهای پر از خامه. و هر کسی که جورابهای خفنتری میپوشید باهوشتر و خلاقتر بود.
این افراد با پوشیدن جورابهای نامتعارف به جهان میگفتند که حاضر نیستند طبق روندهای اجتماعی رفتار کنند و شخصیت بازیگوش و حس منحصر بهفرد خود را با جسارت نشان میدهند. این ترند سال ۲۰۱۲ اهالی دره سیلیکون ولی بود و سعی میکردند با پوشیدن جورابهای جالبتر، تصویری پرانرژی، شاد، خلاق و جذاب از خود نشان میدادند.
مقالهای که در آن زمان در نیویورک تایمز منتشر شد، میگفت: جورابهای رنگارنگ یا شخصیتدار یک راه عالی برای شکستن یخ یا برقراری ارتباط با دیگران است. مزیت دیگر پوشیدن جورابهای خیالی و لباسهای غیرمنتظره این است که افراد برند خود را به عنوان فرد جسور یا خلاق ایجاد میکنند.
این مقاله روند پوشیدن جورابهای با رنگهای فریبنده و الگوهای عجیب توسط کارآفرینان فناوری سیلیکون ولی را به قدرتمداران نسبت داد و توضیح داد که پوشیدن این جورابهای پرزرق و برق نشان میدهد که شما جزو «جمع محبوب» هستید.

حتی مطالعهای هم در این زمینه انجام شد که نشان میداد افرادی که از هنجارها یا رفتار، عقاید و عادات رایج عبور میکنند، آدمهای خلاقی هستند و شایستگی بالایی در انجام کار دارند.
محققان در آن زمان نوشتند: ما سعی کردیم که تأثیر سیستماتیک لباسها بر فرآیندهای روانی فرد پوشنده را توصیف کنیم و متوجه شدیم که پوشیدن لباسهای خاص میتواند نحوه تفکر و رفتار ما را تغییر دهد و اعتماد به نفس لازم برای انجام وظایفی را که معمولاً نمیخواهیم انجام دهیم، به ما بدهد. بنابراین، پوشیدن جورابهای دیوانهوار ممکن است به ما کمک کند احساس شجاعت بیشتری داشته باشیم و بیشتر حاضر باشیم ریسک کنیم.
از جورابهای خط خطی و راه راه تا پای برهنه
اما گویا اهالی سیلیکون ولی به تازگی روشهای دیگری را برای به رخ کشاندن تک بودنشان اتخاذ کردهاند. مثلا اینکه به تازگی سر کار کفش نمیپوشند.
روند غیرمعمولی که به تازگی در حال گسترش در استارتاپهای سیلیکونولی است، این است که کارمندان پشت در کفشهایشان را درمیآورند و پابرهنه وارد محیط کار میشوند.
چند وقتی است که کارمندان شرکتهای فناوری مستقر در سیلیکون ولی عکسهایی از خودشان منتشر میکنند که در آن بدون کفش در حال کار کردن هستند. همین سهشنبه گذشته نیز یکی از کارمندان «کرسر» (Cursor)، شرکت برنامهنویسی هوش مصنوعی در سانفرانسیسکو، تصویری از خود منتشر کرد که با پای برهنه در حال کردن است. البته گفته میشود این سیاست در سیلیکونولی جدید نیست و برخی رهبران فناوری از سال ۲۰۱۹ آن را به کار گرفتهاند.

«بن لَنگ»، که اوایل سال جاری به این استارتاپ ۹/۹ میلیارد دلاری پیوسته، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: من فقط در استارتاپهایی کار کردهام که سیاست بدون کفش در دفتر دارند. پیشتر در «نوشن» (Notion)، استارتاپ فضای کاری هوش مصنوعی، هم کار کردهام که همین رسم را در آنجا داشتند.
لنگ سپس فهرستی جامع از ۲۶ استارتاپ با سیاست بدون کفش را در این شبکه اجتماعی منتشر کرد؛ از جمله «لاوبل» (شرکتی که با کمک هوش مصنوعی به کاربران برای ساخت وبسایت و اپلیکیشن کمک میکند) و «ریمارکبل» استارتاپ تبلت کاغذی.
«اندرو شو»، همبنیانگذار اپلیکیشن یادگیری زبان «اسپیک» در پاسخ به پست لنگ در ایکس نوشت که این شرکت سالهاست که چنین سیاستی دارد و حتی کمک هزینهای برای خرید دمپایی به کارمندانش میدهد. لنگ هم نوشت که کرسر در دفتر سانفرانسیسکوی خود دمپایی و همچنین روکش کفش در اختیار کارمندان قرار میدهد.
سیاست بدون کفش در اسپیک از سال ۲۰۱۹ آغاز شد، چون نخستین بازار این شرکت کره جنوبی بود. به گفته یکی از مدیران اسپیک، این استارتاپ برای احترام به فرهنگ سنتی آسیایی دست به این اقدام زد.
یکی از دلایل محبوبیت سیاست بدون کفش در سیلیکونولی این است که بسیاری از استارتاپها ابتدا در خانه شکل میگیرند؛ جایی که کفش معمولاً پشت در گذاشته میشود. طبق نظرسنجی مشترک CBS News/YouGov در سال ۲۰۲۳، اکثریت آمریکاییها (نزدیک به دو سوم) وقتی در خانه هستند کفشهایشان را درمیآورند.
کارشناسان میگویند درآوردن کفشها میتواند مانع ورود آلایندههای ناسالم شود، اما پابرهنه بودن ممکن است خطر آسیب و عفونت به همراه داشته باشد. با این حال، این روند سالهاست ادامه دارد و حتی قبل از همهگیری کرونا رواج داشت.
به غیر از این شرکتها، شرکتهایی چون «گاستو» (Gusto)، پلتفرم پرداخت حقوق، به کارکنان اجازه میدادند کفشهایشان را پشت در بگذارند. اما «کایل شرمن»، یکی از بنیانگذاران استارتاپ «فلوهاب»، پلتفرم نرمافزاری مدیریت فروشگاههای کانابیس، حتی پا را فراتر گذاشت و در دفتر نه تنها کفش، بلکه شلوار را هم ممنوع کرده است؛ البته با این شرط که پوشیدن شلوارک الزامی است. او نوشت: ما فرهنگی بدون کفش و بدون شلوار داریم. ولی شلوارک اجباری است.
این سیاست اکنون بخشی از یونیفرم غیررسمی مهندسان فناوری در کنار هودی، تیشرت و جین شده است. و جالب اینجاست که بسیاری از بنیانگذاران این شرکتها در خانههایی بزرگ شدهاند که کفش در آنها پشت در گذاشته میشد.
و اما سبک زندگی جدید
غولهای فناوری معمولا رفتارها و سبک زندگی خاصی دارند. به طور مثال، جک دورسی، مدیرعامل توییتر، از فواید روزهداری دورهای و نوشیدن «آب نمک» هر صبح صحبت میکند. یا «جوزایا زاینر»، کارمند پیشین ناسا، خودش را با استفاده از فناوری ویرایش ژن کریسپر و تزریق مرتب ژنهای رمزگذاری شده، سعی دارد که بدن قویتر و سالمتری از خودش بسازد. نمونه دیگر افراد منطقه خلیج سانفرانسیسکو است که درگیر «روزهداری دوپامینی» هستند.
همه اینها نوعی هک زیستی یا دستکاری زیستی هستند؛ اصطلاحی کلی برای سبک زندگیای که به تدریج محبوبتر میشود و نه تنها در سیلیکون ولی، بلکه در سایر نقاط هم دیده میشود.
هک زیستی، که به آن زیستشناسی DIY هم گفته میشود، یک اصطلاح نامشخص و بسیار گسترده است که میتواند دامنه وسیعی از فعالیتها را شامل شود؛ از انجام آزمایشهای علمی روی مخمر یا موجودات دیگر، تا پیگیری خواب و رژیم غذایی خود، یا تغییر زیستشناسی بدن خود با تزریق خون فردی جوان به امید مبارزه با پیری.

نوع هککنندگان زیستی که امروزه بیشترین اعتبار را کسب میکنند، افرادی هستند که خارج از آزمایشگاهها و مؤسسات استاندارد، روی بدن خود آزمایش میکنند تا کارایی جسمی و شناختی خود را افزایش دهند. آنها شاخهای از ترنسهیومنیسم یا ترابشریت را تشکیل میدهند، جنبشی که معتقد است انسانها میتوانند و باید از فناوری برای افزایش و تکامل گونه خود استفاده کنند.
برخی هککنندگان زیستی دارای مدرک دکتری در علوم هستند؛ ولی برخی کاملاً آماتورند. روشهای آنها برای «هک کردن» زیستشناسی به همان اندازه متنوع است که خود افراد متنوع هستند. درک انواع مختلف هکها، تفاوت آنها با پزشکی سنتی و میزان ایمنی یا قانونی بودنشان میتواند چالشبرانگیز باشد.
رژیم غذایی خاص
یکی از نمونههای بیوهکینگ رژیم غذایی معروف به «بولتپروف» است که همان روزهداری یا فستینگ متناوب است. حتی هک ورزشی هم وجود دارد که نمونه آن تمرینات بازهای مثل کراسفیت است. در برخی موارد نیز از ابزارهایی خاص مانند صفحات ارتعاش تمام بدن یا تحریک الکتریکی استفاده میشود. برخی از بیوهکینگها شامل کارهای نسبتاً عادی مثل داشتن عادات خواب درست و مدیتیشن میشود و به عادات غیرمتعارفی مثل سرمادرمانی (Cryotherapy) یا سپری کردن زمان در اتاقکهای محرومیت حسی میرسند.
اینکه آیا همه این بیوهکها واقعاً کار میکنند یا نه، محل بحث است. جدیترین بیوهکرها بر روشهایی تمرکز میکنند که نتایج قابل سنجش داشته باشند. این مفهوم «خود کمی» نام دارد که میتواند شامل پوشیدن دستگاههای پزشکی یا تحلیل نمونههای خون و ادرار باشد. شاید برای غیرمعتقدان عجیب به نظر برسد، اما برای بیوهکرها همه اینها ابزاری برای رسیدن به هدف کمک کارآمد به بدن انسان برای بهبود خودش هستند.
«جفری وو»، مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران «نوتروباکس»، شرکتی که مکملهای تقویت کننده مغز به نام «نوتروپیک» میفروشد، میگوید: من این را یک انقلاب در حوزه سلامت توصیف میکنم؛ انقلابی که فقط مختص کسانی نیست که میخواهند خودشان را ارتقاء دهند، بلکه شامل افراد سالم کارآمدتر، پربازدهتر و باهوشتر میشود.
وو و دیگران معتقدند که نظام سلامت آمریکا شکست خورده است. البته خیلی هم بیراه نمیگوید. آمریکاییها بیشترین هزینه سرانه برای سلامت را در جهان پرداخت میکنند (۹ هزار و ۲۷۳ دلار)، اما با این همه کشور در رتبه ۸۱ کیفیت مراقبت قرار دارد. به باور او، جنبش بیوهکینگ از دل همین نارضایتی از نظام سلامت آمریکا و همچنین نیاز رو به رشد به کار کردن طولانیتر و پربازدهتر متولد شده است.
بیوهکرها به جای یک معاینه سالانه نزد پزشک، خودشان با آزمایش و آزمون شخصی سلامت یا عملکردشان را پایش میکنند. وو میگوید: تا امروز ارتقای عملکرد بیشتر یک هنر شهودی بود، اما اکنون ما بالاخره فرصت داریم آن را به علم کمّی بدل کنیم.
وقتی مشتریان از نوتروباکس خرید میکنند، تشویق میشوند تا «چالش بیوهکر» را امتحان کنند. این یک آزمایش ۹۰ روزه است که طی آن شاخصهای زیستی خود را رصد میکنند، از آزمایش خون تا بهرهوری رایانهای، با ابزارهایی مانند نرمافزارهای آزمایشی آلفا یا دستگاههای پایش مداوم گلوکز. این رژیم شامل مصرف «داروهای هوشمند» نوتروباکس و روزهداریهای ۳۶ ساعته است؛ هر ۲ با هدف شفافتر و بهتر فکر کردن.
اما این ماجرا فقط به خرید محصول ختم نمیشود. وو و همکارانش خودشان هم در دفتر کاری از همین برنامهها پیروی میکنند، و همین باعث شکلگیری یک جامعه آنلاین به نام «WeFast» شده که روزهداران متناوب سراسر آمریکا را گرد هم میآورد.
وو توضیح میدهد: لازم نیست به طب شرقی اعتقاد داشته باشید؛ کافی است دادهها را ببینید. حتی برخی پژوهشها نشان میدهند که روزهداری عملکرد جسمی را بهبود میبخشد و خطر بیماریهای تحلیل برنده عصبی را کاهش میدهد.
بخش زیادی از این تحقیقات توسط «مارک متسون» و همکارانش در «مؤسسه ملی پیری» آمریکا انجام شده است. متسون، رئیس آزمایشگاه علوم اعصاب این مؤسسه، در مطالعاتی نشان داد که رژیمهای روزهداری یک روز در میان برای موشها و موشهای صحرایی، طول عمر آنها را ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش میدهد.
او میگوید: در این رژیمهای فستینگ اتفاقات زیادی میافتد که باعث میشود سلولها بهتر عمل کنند و در برابر استرس و بیماری مقاومتر شوند.
وقتی انسانها در حالت روزه هستند، منبع انرژی سنتی بدن یعنی گلیکوژن مصرف میشود و بدن شروع به تولید کتون میکند. کتونها از نورونهای مغزی محافظت میکنند و حتی ممکن است انعطافپذیری عصبی را افزایش دهند. متسون معتقد است این واکنش هدیهای از نیاکان ماست. در دوران شکار و گردآوری خوراک، غذا فراوان نبود. انسانها زنده نمیماندند اگر مغز و بدنشان در هنگام گرسنگی خوب کار نمیکرد. ایده این است که بدن ما هنوز همانطور سیمکشی شده است؛ حتی حالا که در هر خیابان تقریباً یک مکدونالد وجود دارد!
البته روزهداری در اینجا به معنای گرسنگی کامل نیست، بلکه به شیوهای منظم انجام میشود. برخی تا ۳۶ ساعت تنها با آب یا قهوه ادامه میدهند. برخی دیگر روش ۲:۵ را انتخاب میکنند: دو روز در هفته مصرف زیر ۲۰۰ کالری. در نهایت «کمتر خوردن برای طولانیتر زیستن» ایدهای تازه نیست؛ این اساس هر رژیم غذایی است.
راهکارهای هک زیستی بسیار رادیکالتری نیز وجود دارد: کرایوتراپی (عمداً خود را سرد کردن)، نوروفیدبک (تمرین برای کنترل امواج مغزی)، سوناهای نزدیک به مادون قرمز (که ظاهراً به کاهش استرس ناشی از تابشهای الکترومغناطیسی کمک میکنند)، و تانکهای شناور مجازی (که با محرومیت حسی، حالت مدیتیشن ایجاد میکنند). برخی افراد هزاران دلار برای این درمانها خرج میکنند.
زیرمجموعهای از هککنندگان زیستی به نام «میلها» حتی دستگاههایی مانند تراشههای کامپیوتری را در بدن خود کار میگذارند. این ایمپلنتها به افراد امکان میدهد کارهایی از باز کردن در بدون کلید تا پایش سطح گلوکز زیرپوستی را انجام دهند.
برای برخی میلها، مانند «زولتان ایستوان» که به عنوان رئیس حزب ترابشریت نامزد ریاستجمهوری شد، داشتن ایمپلنت سرگرمکننده و راحت است. او اخیرا به نیویورک تایمز گفته است: من از تکنولوژی لذت میبرم و به آن اعتماد کردهام. قفل برقی در جلوی خانهام اسکنر تراشه دارد و عالی است که بدون حمل کلید بتوانم شنا کنم و بدوم.
سبک زندگی به روش خونآشامها
تکنیک دیگری هم وجود دارد که شاید از روزهداری هم عجیبتر باشد: انتقال خون از افراد جوانتر به عنوان یک درمان ضدپیری. شاید شبیه قرون وسطا به نظر برسد، اما این کار واقعا در حال انجام است. استارتاپی به نام «آمبروزیا» در کالیفرنیا نخستین کارآزمایی بالینی برای بررسی فواید این درمان «خونآشامی» را انجام میدهد.
«جسی کارمازین»، بنیانگذار آن، میگوید: میدانم ایده غیرمعمولی به نظر میرسد، اما دادههایی برای حمایت از آن وجود دارد. این ایده از تحقیقات روی موشها آمد. او با اشاره به نتایج اولیه آزمایشها گفت: حتی بهتر از چیزی بود که انتظار داشتم.
این شرکت در ۱۰ ماه گذشته، ۸۰ نفر بالای ۳۵ سال را با خون افراد سالم ۱۶ تا ۲۵ سال درمان کرده است. به گفته کارمازین، سطح آنتیژنهای کارسینوامبریونیک (نشانگرهای سرطان) در خون شرکتکنندگان تا ۲۰ درصد کاهش یافته است. پروتئینهای آمیلوئید که با آلزایمر مرتبطند هم ۲۰ درصد کاهش داشتند. به گفته او، حتی سطح کلسترول هم پایین آمد. اما خودش اذعان میکند: این یک کار خیلی هم بینقص نیست.
این کارآزمایی به دلیل نداشتن گروه کنترل دارونما با انتقاد جامعه علمی روبهرو شده است، چیزی که کارمازین میگوید اگر پول بیشتری داشت انجام میداد. همچنین، شرکت بابت هر درمان هشت هزار دلار از داوطلبان دریافت میکند که برخی آن را غیراخلاقی میدانند. با وجود هزینه، این روشها نشان میدهند مردم تا کجا حاضرند برای طولانی کردن عمرشان پیش بروند.
چه هدف، رسیدن به هوشی در سطح نابغه باشد و چه کش دادن مرزهای عمر انسان، جنبش بیوهکینگ بازتاب مدرن یک آرزوی کهن است: کمال!
وو میگوید: انسانها همیشه میخواستهاند ارتقاء یابند. وقتی کورتس امپراتوری اینکا را فتح میکرد، بخشی از هدفش جستوجوی «چشمه جوانی» بود.
امروز این کارآفرینان و مهندسان در خلیج سانفرانسیسکو هستند و همان وسواس فاتحان اسپانیایی را ادامه میدهند. و از طریق بیوهکینگ، با علم و خودآزمایی مرزها را جابهجا میکنند.
کارمازین در پایان میگوید: آدمهای دره سیلیکون عادت ندارند محدودیتها را بپذیرند. من واقعاً فکر میکنم آنها فقط خوشبین هستند.
انتهای پیام/
نظر شما