به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ اگر ۲۶۴ میلیون دانشجوی ثبتنام شده در آموزش عالی سراسر جهان یک کشور بودند، پنجمین کشور پرجمعیت دنیا محسوب میشدند که حدود ۵۳ درصد از شهروندان آن را زنان تشکیل میدادند و بیشتر آنها در آسیا ساکن بودند. ساکنان به صدها زبان صحبت و تحصیل میکردند، اما زبان غالب انگلیسی بود.
این «ملت دانشجو» همچنین یکی از سریعترین جوامع در حال رشد نیز بود. از سال ۲۰۰۰، تعداد دانشجویان دانشگاهی در سراسر جهان بیش از ۲ برابر شده است و تعداد افرادی که برای تحصیل از مرزها عبور میکنند تقریباً سه برابر شده و به نزدیک به هفت میلیون نفر رسیده است. با کمک اینترنت، کنفرانسها، برنامههای درسی مشترک و همکاریها، جهان آموزش عالی به طور فزایندهای به هم مرتبط شده است.
اما الگوی رشد متصل در حال از هم پاشیدن است، زیرا کشورهای ثروتمند غربی دیگر چندان پذیرای دانشجویان خارجی نیستند. به ویژه دولت رئیسجمهور سابق آمریکا، دونالد ترامپ، دانشگاهها و دانشجویان بینالمللی را هدف گرفته بود. بسیاری از این دانشجویان بنابراین به دنبال فرصتهای تحصیلی در کشورهای دیگر هستند و این فرصتها در حال افزایشند، بهویژه در برخی کشورهای با درآمد پایین و متوسط. با این حال، گسترش دسترسی به آموزش عالی نگرانیهایی درباره کیفیت و ارزش این آموزش نیز به همراه داشته است.

این نمودار، روند افزایش ثبتنام در آموزش عالی از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ در مناطق مختلف جهان را نشان میدهد و با درصد «نسبت ثبتنام ناخالص» بیان شده است. این نمودار به خوبی نشان میدهد که ثبتنام در آموزش عالی تقریباً در همه نقاط جهان افزایش یافته و رشد قابل توجه آن در شرق و جنوب شرق آسیا مشاهده میشود.
در اروپا و آمریکای شمالی، رشد از حدود ۶۰ درصد در سال ۲۰۰۰ به حدود ۸۰ درصد در ۲۰۲۳ بوده که نشان دهنده رشد نسبتاً پایدار و بالای سطح آموزش عالی در این مناطق است.
در منطقه اقیانوسیه، شروع حدود ۵۰ درصد و افزایش تا نزدیک ۷۰ درصد است، اما در سالهای اخیر کمی کاهش داشته است. نوسانات نشاندهنده تغییرات منطقهای یا سیاستهای آموزشی متفاوت است.
در شرق و جنوبشرق آسیا، از حدود ۱۵ درصد در ۲۰۰۰ به بیش از ۶۰ درصد در ۲۰۲۳ رشد قابل توجهی را نشان میدهد که بزرگترین رشد درصدی نسبت به سایر مناطق است و نشاندهنده سرمایهگذاری گسترده و توسعه آموزش عالی در این منطقه است. در لاتین آمریکا و کارائیب، افزایش از حدود ۲۳ درصد به ۵۸ درصد است که رشد پایدار و قابل توجه در دهههای اخیر را نشان میدهد.
در شمال آفریقا و غرب آسیا، افزایش از حدود ۲۰ درصد به حدود ۵۰ درصد و رشد نسبتاً ثابت و پیوسته را نشان میدهد.
در مرکز و جنوب آسیا، افزایش از حدود ۱۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده است که رشد قابل توجه، اما هنوز نسبت ثبتنام پایینتر از مناطق پیشرفته را نشان میدهد.
در آفریقای زیر صحرا رشد کم از حدود چهار درصد در ۲۰۰۰ به ۹ درصد در ۲۰۲۱ رسیده است که نشاندهنده کمبود دسترسی به آموزش عالی و چالشهای مالی و زیرساختی در این منطقه است.
این نمودار به خوبی نشان میدهد که بسیاری از کشورها تلاشهای آشکاری برای گسترش مشارکت خالص در آموزش عالی خود انجام میدهند. هند، که در سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲ نرخ مشارکت خالص در آموزش عالی ۲۸ درصدی داشت، هدفگذاری کرده است که تا سال ۲۰۳۵ به ۵۰ درصد برسد. میانگین جهانی که در سال ۲۰۰۰ برابر با ۱۹ درصد بود، در سال ۲۰۲۴ به ۴۴ درصد افزایش یافته است.
دانشگاههایی که با فشار و محدودیت مواجهند، باید بتوانند از ارزش اقتصادیای که خودشان ایجاد میکنند، بیشتر بهرهبرداری کنند
لورا رامبلی، مدیر توسعه دانش و پژوهش در انجمن اروپایی آموزش بینالمللی در آمستردام، میگوید: افزایش دسترسی بدون نگرانی نیست. با افزایش سطح تحصیلات مردم، صلاحیتهای لازم برای مشاغل خوب نیز افزایش مییابد. در مناطقی که نرخ ثبتنام بسیار بالاست، مدارک آموزش عالی، از جمله کارشناسی ارشد و دکترا، ضروریتر، اما کمارزشتر میشوند، میخواهیم از تبدیل شدن آموزش عالی به یک مسیر بنبست برای افراد و جوامع جلوگیری کنیم. آموزش عالی باید درها را باز کند، نه ببندد.
دانشجویان برای یادگیری کجا میروند؟
با افزایش تعداد دانشجویان و مؤسسات، آموزش عالی به صورت جهانیتر مرتبط شده است، اما شکل و ماهیت این ارتباطات در حال تغییر است.
پژوهشگران این ارتباطات را بینالمللی شدن مینامند: چگونگی جهانی شدن در دانشگاهها. واضحترین و سادهترین راه برای مشاهده این موضوع، جابهجایی دانشجویان است،
در سال ۲۰۰۰ حدود ۲/۱ میلیون دانشجو برای تحصیل از مرزها عبور کردند؛ امروز این تعداد به ۶/۹ میلیون رسیده است که حدود ۲/۶ درصد از کل دانشجویان را تشکیل میدهد. در برخی مناطق، مانند اتحادیه اروپا، سفر بینالمللی برای تحصیل بسیار رایجتر است: حدود ۹ درصد از دانشجویان آن به خارج از کشور میروند، اغلب به کشورهای دیگر عضو اتحادیه اروپا.
بخش عمدهای از این جابهجایی مربوط به دانشجویان تحصیلات تکمیلی است که به دنبال آموزش تخصصیتر هستند که لزوماً به صورت محلی در دسترس نیست. جریان دانشجویان معمولاً به سمت کشورهای ثروتمندی است که در آموزش عمومی سرمایهگذاری زیادی کردهاند. به عنوان مثال، ایالات متحده حدود ۲۰ میلیون دانشجو در آموزش عالی دارد که ۱/۱ میلیون نفر از آنها از کشورهای دیگر میآیند. در همین حال، هند ۴۳ میلیون دانشجو دارد، اما تنها ۴۶ هزار نفر از آنها بینالمللی هستند.

با این حال، متخصصان میگویند ممکن است این جریان معمولی جابهجایی دانشجویان به دلیل ۲ عامل کند شود: افزایش دسترسی به آموزش در کشورهای کمدرآمد و با درآمد متوسط، و کاهش دسترسی به دانشگاهها در بسیاری از کشورهای ثروتمند.
بریتانیا، کانادا و استرالیا همگی محدودیتهای مهاجرتی اعمال کردهاند که شروع به کاهش ثبتنام دانشجویان کارشناسی و تحصیلات تکمیلی خارجی کرده است. در ایالات متحده نیز سیاستهای ضد مهاجرتی رو به افزایش است. دولت ترامپ بیش از هزار و ۴۰۰ ویزا را لغو ، سفر از ۱۹ کشور را محدود کرده و قوانینی را برای محدود کردن ویزای دانشجویان دکترا به چهار سال پیشنهاد داده است؛ با وجود اینکه تکمیل بسیاری از برنامههای دکتری در آمریکا معمولاً بیشتر از این زمان طول میکشد.
سازمان NAFSA (انجمن مربیان بینالمللی آموزش)، یک نهاد غیرانتفاعی مستقر در واشنگتن دیسی، پیشبینی میکند که در سالهای ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۶ حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کمتر از سال تحصیلی گذشته، دانشجوی بینالمللی وارد ایالات متحده شوند که این به معنای حدود هفت میلیارد دلار کاهش درآمد و از دست رفتن ۶۰ هزار شغل خواهد بود.
گلس میگوید: پیش از آغاز قرن بیست و یکم، ایالات متحده یک «سبد متنوع» از دانشجویان بینالمللی از کشورهای مختلف داشت. اما طی ۲ دهه گذشته، چین و هند به جریان اصلی تبدیل شدند و از حدود یک سوم به بیش از نیمی از کل دانشجویان بینالمللی در آمریکا رسیدند. این افزایش ناشی از تقاضای طبقات متوسطِ رو به رشد در این کشورها و همچنین فرصتهایی بود که دانشگاههای آمریکایی ــ تشنه منابع مالی بیشتر ــ فراهم میکردند.
اکنون دانشجویان در چین و هند گزینههای دیگری دارند. هرچند ایالات متحده، بریتانیا، کانادا و استرالیا همچنان مقصدهای اصلی دانشجویان بینالمللی هستند، کشورهایی مانند هلند و کره جنوبی به طور فزایندهای محبوب شدهاند. همچنین، چین در تلاش است دانشجویان خارجی بیشتری جذب کند. در سال ۲۰۰۰، ایالات متحده میزبان حدود ۲۶ درصد کل دانشجویان بینالمللی جهان بود؛ امروز این سهم به حدود ۱۶ درصد کاهش یافته است.
دانشگاهها چگونه شکل گرفتند و چرا اکنون با مشکل روبهرو هستند؟
راه دیگری که دانشگاهها برای پاسخ به افزایش تقاضای جهانی امتحان کردهاند، پردیسهای ماهوارهای بوده است: شعبههایی از مؤسسات معتبر در شهرهای خارجی، مانند پروژه دانشگاه نیویورک در شانگهای چین. این مؤسسات فرصتهایی برای آموزش بینالمللی بدون نیاز به عبور از مرزها فراهم کردهاند.
در سال تحصیلی ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴، بریتانیا حدود ۷۳۲ هزار دانشجوی بینالمللی را در داخل کشور میزبانی کرد، اما حدود ۶۲۱ هزار دانشجو را در خارج از کشور ــ در شعب خارجی دانشگاههای بریتانیا ــ آموزش داد.
هانس دو ویت، پژوهشگر آموزش عالی در کالج بوستون، میگوید: این شاید روندی باشد که بیشتر گسترش پیدا کند، زیرا دانشجویان میتوانند بگویند: "خب، من لازم نیست به خارج سفر کنم، اما همچنان میتوانم مدرک خارجی داشته باشم". این رویکرد فراملی میتواند از مشکلات ویزا جلوگیری کند، اما پرسشهای دشواری را هم مطرح میکند، او میگوید؛ مانند اینکه آیا واقعاً همان کیفیت آموزش را دارد؟
سامن چاترجی، اقتصاددان و پژوهشگر آموزش عالی در دانشگاه جواهر لعل نهرو در دهلی نو، میگوید: برای بسیاری چنین نیست. «اگر من دانشجو بودم، در دانشگاه بریستول در بریتانیا درس میخواندم، نه در دهلی». تحصیل در خارج فرصتهای بیشتری برای مهاجرت و دسترسی به ارتباطات بینالمللی فراهم میکند.
اگرچه فرصتهای تحصیل در خارج میتواند به افراد کمک کند، اما ممکن است استعداد و منابع مالی را از کشورهای کمثروتتر خارج کند. جویی میگوید: مدتهاست که این موضوع تهدیدی برای توسعه سرمایه انسانی در کشورهای آفریقایی به شمار میرود.
او در حال کار بر توسعه جابهجایی درونآفریقایی و کاهش فرار مغزها از طریق ایجاد مراکز برتر علمی در دانشگاههای کشورهای آفریقای جنوبی و شرقی است.
دانشگاهها چه چیزی آموزش میدهند؟
بینالمللی شدن همچنین محتوای آموزشی دانشجویان را تغییر داده است. درست مانند انسانها، ایدهها، پژوهشها و برنامههای درسی نیز میتوانند از مرزها عبور کنند.
در سال ۲۰۱۰، طیف وسیعی از کشورها از ایسلند تا روسیه به «منطقه آموزش عالی اروپا» یا EHEA پیوستند. این منطقه تلاش کرده است تا استانداردهایی برای مدارک (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) و همچنین یک نظام تضمین کیفیت مشترک ایجاد کند. دو ویت میگوید: مقاومت زیادی در برابر این کار از سوی جامعه دانشگاهی وجود داشت، اما این استانداردها مؤثر بوده و همکاریهای بینالمللی بین کشورهای عضو EHEA را تسهیل کرده است.
اگرچه اعداد دقیق در مورد بورسیههای جهانی بهراحتی در دسترس نیست، پژوهشگران آموزش عالی توافق دارند که دانشگاهها توجه بیشتری به رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) نسبت به گذشته داشتهاند. چین، به عنوان مثال، عمدتاً بر اساس پژوهشهای STEM خود به صدر بسیاری از رتبهبندیهای جهانی دانشگاهها رسیده است ــ حوزهای که هم پاداش اقتصادی و هم اعتباری به همراه دارد.
افزایش پژوهشهای STEM (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) در چین به ایجاد یک همکاری فراملی با ایالات متحده و بزرگترین همکاری علمی در جهان منجر شده است. پژوهشگران همکاریکننده میان این ۲ کشور در سال ۲۰۲۰ حدود ۶۰ هزار مقاله تولید کردند. با این حال، رشد این همکاری کند شده است، زیرا نگرانیها درباره امنیت ملی و ژئوپلیتیک پررنگتر شدهاند. پژوهشگران چینی همچنین شروع کردهاند به تکیه کمتر بر همکاران آمریکایی.
دانشجویان به کدام مؤسسات میروند؟
بخش بزرگی از رشد آموزش عالی در بخش خصوصی بوده است. این خصوصیسازی بهویژه در مناطق با رشد سریع مانند جنوبشرق آسیا و آمریکای لاتین پرشتاب بوده، جایی که تأمین مالی دولتی نمیتواند با سرعت تقاضا همگام شود. در آفریقا، تقریباً نیمی از کل مؤسسات آموزش عالی خصوصی هستند.
رشد آموزش عالی خصوصی ناشی از نگرشها نسبت به ارزش آموزش نیز بوده است. ملیسا واتلی، پژوهشگر آموزش عالی در کالج ویلیام و ماری در ویلیامزبرگ، ویرجینیا، میگوید: آموزش هم منافع عمومی دارد و هم منافع فردی. برای کشورها، آموزش یک مزیت اقتصادی و یک منبع کلیدی است. برای افراد، فرصتی است برای درآمد بالاتر یا موقعیت اجتماعی متفاوت. تأکید فزاینده بر منافع فردی آموزش، تقاضایی ایجاد کرده که بخش خصوصی آن را پاسخ داده است.
پژوهشگران میگویند آموزش خصوصی میتواند حوزههایی را پوشش دهد که آموزش عمومی در آنها ناکافی است یا کند گسترش مییابد، مانند علوم کامپیوتر، مدیریت کسبوکار و حوزههای ویژهای مانند الهیات.
رامبلی میگوید: با این حال، آموزش خصوصی معمولاً از حوزههای نیازمند آموزش فشرده، مانند پژوهشهای دکتری یا آموزش پزشکی، فاصله میگیرد؛ بنابراین نمیتواند به طور کامل کاستیهای تأمین مالی عمومی را جبران کند.
جویی میگوید: همچنین نگرانیهایی درباره کیفیت وجود دارد. به جز در چند کشور مانند ایالات متحده و ژاپن، کیفیت مؤسسات خصوصی آموزش عالی معمولاً از مؤسسات دولتی عقبتر است، بخشی به دلیل مقررات کمتر سختگیرانه. دانشگاههای خصوصی در آفریقا، حداکثر حدود ۴۰ درصد از اعضای هیئت علمی خود را دارای مدرک دکترا دارند.
برخی کشورها مانند هند تلاش میکنند میان آموزش عمومی و خصوصی تعادل برقرار کنند. چاترجی میگوید: تجاریسازی به کیفیت آموزش آسیب میزند، اما راههایی وجود دارد که آموزش خصوصی میتواند به طور کارآمد نیازهای صنعت را برآورده کند. به عنوان مثال، سیاست ملی آموزش هند ۲۰۲۰، مؤسسات دولتی را با مؤسسات خصوصی شریک میکند تا از یکدیگر بهترین تجربیات را بیاموزند.
در میانه بیثباتیهای ناشی از تحولات فناورانه و ژئوپلیتیکی، دشوار است که درباره زمان حال، چه رسد به آینده، نتیجهگیری کرد. گلس میگوید: ساده است که در نوسانات روزمره سیاستگذاری در ایالات متحده و سایر کشورها گیر بیفتیم. اما چند نکته تقریباً قطعی به نظر میرسد: در سالهای آینده، آموزش عالی همچنان رشد خواهد کرد. دانشجویان بیشتری را پوشش خواهد داد. دستیابی به برابری در دسترسی و کیفیت همچنان دغدغهای اساسی خواهد بود. موانع ورود همچنان وجود خواهند داشت، اما فرصتها نیز همینطور. در یک دهه آینده، پیشبینی میشود حدود ۱۰ میلیون دانشجو برای آموزش به خارج سفر کنند.
رامبلی میگوید: دانشگاه، در اصل، یک موجود بینالمللی است.
انتهای پیام/
نظر شما