مناظره پساماشه روحانی – جلیلی؛ دوئل بر سر هیچ/ رازهایی که بر سر نشنیدنش دعواست!

مناظره روحانی و جلیلی یکی از شبه مسئله‌هایی است که جریان تندروی دو طیف سیاسی کشور برای فرار از مسئولیت‌پذیری طراحی کردند تا در فضایی غبارآلود حقیقت پنهان شود، حقیقتی که به هیچ وجه قرار نیست کاشف از مقصر مرگ برجام باشد بلکه بیشتر معطوف به روزگار پیش‌رو است.

به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ ماجرای مناظره حسن روحانی و سعید جلیلی دبیران سابق شورای عالی امنیت ملی طی چند روز اخیر در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفته است و برخی از چهره‌های سیاسی نیز در واکنش به این جدل بی‌حاصل وارد گود شده و در تلاش هستند تا آن را داغ نگه دارند.

بیشتر بخوانید؛

چرا حسن روحانی بر مواضع خود اصرار می‌کند؟!

ماجرا از آن‌جا آغاز شد که حسن روحانی، رئیس‌جمهور دولت‌های یازدهم و دوازدهم تیرماه ۱۴۰۳ خطاب به سعید جلیلی گفته بود: «شما که ۷۰۰ میلیارد دلار به کشور صدمه زدید. شما که در این سه سال ۳۰۰ میلیارد دیگر به کشور لطمه زدید. اگر می‌خواهی راجع به دولت روحانی و تدبیر و امید صحبت کنی، اگر شهامتش را داری با خود من مناظره کن.»

حالا سعید جلیلی در فضای پساماشه اعلام کرده است: «برای مناظره من الان آمادگی دارم. امروز یک بچه‌ای که فقط یک دور اخبار را خوانده باشد و اظهارات آقای روحانی را دیده باشد و در دبستان باشد در مناظره آقای روحانی را محکوم خواهد کرد.» وی در این سخنرانی که میزان آن طیفی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر بودند؛ با اشاره به این‌که پرونده هسته‌ای ایران در اواخر دولت اصلاحات شکل گرفت؛ به انتقاد از نوع نگاه دولت مذکور و همچنین حسن روحانی در مذاکره و تعامل با غرب پرداخت.

با این حال شکل‌گیری دوقطبی جلیلی-روحانی در انتخابات ۱۳۹۲ شکل گرفت و در همان ایام علی اکبر ولایتی - وزیر خارجه اسبق - نیز، در سخنان طعنه‌آمیزی به انتقاد از جلیلی می‌پرداخت و ‌گفت «مذاکره کردن به معنای بیانیه صادر کردن نیست»، «دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که ما برویم بگوییم منطق ما قوی بود و آن‌ها محکوم شدند» و «مردم می‌بینند که شما چند سال مسئول پرونده هسته‌ای هستید و کار یک قدم هم پیش نرفته است».

این اظهارات ولایتی بیش از آن‌که رجزخوانی انتخاباتی باشد بیشتر کدهایی برای بی‌حاصل دانستن مناظره‌ای است که یک سوی آن جلیلی است و در صورت برگزاری آن حاصلی جز خطابه‌های تکراری حتی نصیب طیف هم سوی وی نیز نخواهد شد.

حتی ساده‌ترین کاربران فضای مجازی نیز با شنیدن اعلام آمادگی دبیران پیشین شعام برای مناظره، به ناگاه فریم‌های متعددی از اتهامات کوتاه‌بینانه این دو طیف نسبت به یکدیگر، مقابل چشمشان مجسم می‌شود. دو طیفی که هر کدام یادگار دوره‌ای از پرتنش‌ترین روزهای دستگاه دیپلماسی ایران تحت عنوان «مذاکرات هسته‌ای» هستند.
در ظهور و افول برجام، حسن روحانی و سعید جلیلی نماینده دو کاملا متفاوت درباره مواجهه با غرب بودند که شیوه مذاکره هسته‌ای آن‌ها یکی از مصادیق این دو جهان‌بینی متفاوت و بعضا معارض است.

حالا این روزها مرگ برجام باعث شده تا بار دیگر نمایندگان این دو جهان‌بینی در تقابل با یکدیگر قرار گرفته‌ و مانند چند دهه گذشته یکی با همان ادبیات و لحن همیشگی بگوید «برای رفع تحریم ها و بهبود زندگی مردم باید با غرب و در راس آن کدخدا مصاحبه کرد» و دیگری همچنان در تلاش است تا خود را تنها نماد مقاومت در برابر زورگویی‌های بیگانگان معرفی کرده و در پارادایمی خاص همچنان آتش دوقطبی غرب دوست و غرب‌ستیز را روشن نگه دارد.

اما واقعیت این است که از سویی برجام که بزرگ‌ترین دستاورد دوران فعالیت سیاستمدار و دیپلمات حرفه‌ای مانند حسن روحانی بود بر یک اصل موضوعه نادرست مبتنی است. این اصل موضوعه نادیده انگاشتن ظرفیت‌های داخلی و تکیه بر وعده‌های خارجی را در برمی‌گیرد. بر این اساس برجام بر بی‌اعتمادی نسبت توسعه متوازن سیاست خارجی کشور بنا شد و اصرار بر همین اصول بی‌چون و چرا در نهایت منجر به شکست آن شد.

حالا با توجه به تجربیاتی که به چنین فرجامی ختم شده است باید در این جهان‌بینی تجدید نظر شود و آلتراناتیو کم‌ هزینه‌تری مبتنی بر توازن در استفاده از ظرفیت‌های داخلی و خارجی جایگزین آن شود. اما گویی حسن روحانی و امثال وی هنوز در دهه ۹۰ به سر می‌برند و بر این باور هستند که اولا «زبان دنیا را می‌دانند» و ثانیا فقط آن‌ها هستند که «زبان دنیا را می‌دانند»!
علاوه بر این روشن است که اگر تلاش‌های محفلی طیف سیاسی دلداده برجام به نتیجه برسد و مسیر تجربه‌اندوزی از آن سد شود، نه تنها تمام هزینه‌های که بیش از یک دهه به مردم تحمیل شده است به باد می‌رود بلکه عمر چند نسل دیگر نیز صرف ظهور و سقوط برجام‌های بی‌حاصل دیگری می‌شود.

چرا مناظره روحانی - جلیلی حاصلی جز هیچ ندارد؟

رویایی دو پارادایم به نمایندگی حسن روحانی و جلیلی در قالب یک مناظره، در حالی داغ شده است که نه ایران ۱۴۰۴همان کشور سال ۱۳۹۲ و پیش از آن است و نه جهان امروز، جهان ۱۴ یا ۲۰ سال پیش است. اما روحانی و جلیلی فارغ از تحولات سیاسی، فرهنگی و بین‌المللی گویی در بخش‌های از تاریخ فریز شده‌اند و هنوز تصور می‌کنند چالش‌های سنتی آن‌ها برای مردم و نظام حکمرانی ایران رهاوردی دارد.

اما واقعیت این است که چنین مناظره‌ای که پروپاگاندای برخی محافل رسانه‌ای به عطش برای برگزاری آن دامن زده‌اند، هیچ چیز دندان‌گیری نخواهد داشت و ممکن نیست اطلاعاتی ولو نازل و بی‌مایه برای فهم یک قرارداد تاریخی و اقتصادی به تحلیل‌گران بدهد تا با بینش فراجناحی به سراغ قضاوت درباره آن بروند.

دوگانه اصلاح‌طلب-اصول‌گرا با انتخابات خرداد ۱۳۷۶ متولد شد و برخی از جنبش‌های دانشجویی را نیز در آن برهه تا اوایل دهه ۹۰ تحت تاثیر قرار داد اما این دوگانه پس از سال‌ها آزمون و خطای تئوری‌هایش در محافل دانشجویی، سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و ... به پایان بهره‌برداری از دوقطبی‌سازی به نفع یک طیف خاص رسیده است.

از روزگاری که حسن روحانی ریاست تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایرانی را به عهده داشت و بیانیه سعدآباد صادر شد یعنی پاییز ۱۳۸۲ تا کنون بیش از دو دهه زمان صرف پیگیری مذاکراتی شد که با چکاندن ماشه در اوایل مهر ۱۴۰۴ به پایان رسید. نکته نغض ماجرا این جاست که بسیاری از جوانانی که اکنون وارد دانشگاه یا بازار کار شده‌اند، در آن زمان هنوز متولد نشده بودند و حالا صرفا نظاره‌گر انباشتی از ادعاها درباره چالشی هستند که به تاریخ پیوسته است.

اما عجیب است که حالا باز هم تقابل این دو نگاه خودش را در قالب دعوت به مناظره نشان می‌دهد. چرا که مسیرهای هر دو طرف پیموده شده و در نهایت کشور به نقطه فعلی رسیده است. دعوت به این مناظره و گرم نگه داشتن آن نشان می‌دهد که جریان‌های سیاسی فعلی، ایده جدیدی برای ارائه ندارند و ناچارند به گذشته چنگ بزنند. کهنه‌کاران سیاست به جای این تلاش بیهوده در گذشته تامل کنند و بگویند راه آینده چیست و چگونه می‌توان از شرایط بغرنج فعلی برون رفت؟ پس از مرگ برجام چه باید کرد؟

طرفین ماجرا باید بدانند که همانقدر که یکدیگر را در پیچیده‌تر شدن وضعیت مقصر می‌دانند، آمریکا، اسرائیل و کشورهای اروپایی هم مقصر هستند و صرفا یک سر این بازی خسارت‌بار مذاکره‌کنندگان ایرانی بودند.

ذکر این نکته حائز اهمیت است که بلافاصله پس از اعلام آمادگی جلیلی برای مناظره، برخی از پایگاه‌های خبری برخط برای میزبانی این مناظره وارد رقابت شدند تا از این رهگذر مخاطبان بیشتری جذب کنند اما علاوه بر بی‌میلی نسل Z به این فضا که پیشتر به آن اشاره شد، پرسش مهم‌تر این است که آیا این رویارویی‌های جناحی برای سایر نسل‌ها اهمیت دارد؟

واقعیت این است که مردم جامعه امروز بیش از هر چیز با دغدغه‌های روزمره معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کند. قیمت دلار، نوسانات بازار طلا و افزایش هزینه‌های زندگی، اولویت نخست شهروندان است و حتی بسیاری از فعالان دانشجویی که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به امید رسیدن به زندگی بهتر فردی و اجتماعی تعهد راسخی برای پیگیری این گونه جدل‌ها داشتند حالا دیگر در دهه پنجم و ششم زندگی خود علاقه‌ای به دنبال‌کردن این مسائل ندارند؛ زیرا سخنان روحانی یا جلیلی در درباره برجام تأثیری بر سفره و معیشت‌شان آن‌ها نخواهد داشت.

«انسجام اجتماعی» اولین قربانی دوقطبی‌سازی

علاوه بر بی‌حاصلی این مناظره برای مردم، برخی تحلیلگران از باب آثار سوء آن بر وحدت اجتماعی نیز هشدار داده‌اند؛ آن‌ها از جهت اهمیت حیاتی مسئله «انسجام ملی» و جلوگیری از وقوع دعواهای بی‌حاصل به این موضوع توجه نشان پرداخته‌اند و بر این باورند که وقتی بزرگ‌ترین چالش کشور احتمال حمله اسرائیل و سکوت مجامع بین‌المللی در برابر آن است، وحدت و انسجام ملی و به تعبیر رهبر انقلاب «اتحاد مقدس» قوی‌ترین سپر دفاعی در برابر این بی‌عدالتی است و به هیچ قیمتی نباید آسیب ببیند.

فدا حسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دوازدهم در پاسخ به پرسشی درباره احتمال برگزاری مناظره بین روحانی و جلیلی، گفته است: «خود آقایان تا دیروز مسئولیت داشتند در این کشور، هر کاری کردند، این حاصلش است. این‌که حالا بخواهند بازی سیاسی کنند، به هیچ عنوان درست نیست. در کشور ما باید یک صدای واحد شنیده شود و همه احساس کنند که در یک کشتی نشسته‌اند.»

حسین کنعانی مقدم، فعال سیاسی اصول‌گرا نیز هشدار داده است: «ممکن است این بحث به جای مناظره تبدیل به یک منازعه و عقده‌گشایی شود و دشمن هم کاملا از این استفاده و اطلاعاتش را تکمیل خواهد کرد. لذا از این مناظره چیزی گیر مردم ایران نمی‌آید و حتی افکار عمومی را هم روشن نمی‌کند. شکاف‌ها و گسل‌های اجتماعی را بیشتر و گسل‌های سیاسی را فعال‌تر می‌کند و حداقل در این شرایط جنگی که ما الآن در مقابل تهدیدات آمریکا و اسرائیل هستیم، کار چندان مناسبی نیست.»

نقوی حسینی نماینده، ادوار مجلس نیز در اظهاراتی مشابه اعلام کرده است: «در این وضعیت اسف‌بار که مردم هر روز با موج تورم و گرانی سکه و دلار روبه‌رو هستند، عده‌ای گروکشی سیاسی می‌کنند. در حالی‌که همه در این شرایط سهیم بوده‌ایم؛ دولت‌های نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم، و مجالس هفتم تا دوازدهم، همه در شکل‌گیری وضعیت کنونی سهم داشته‌اند.این‌ها چه جایگاهی در ذهن مردم دارد؟ مردم خسته‌اند.»

فرار جلیلی و بازی دو سر برد روحانی

بیان طعنهِ مناظره «کودک دبستانی با حسن روحانی» از سوی سعید جلیلی جدا از این‌که نوعی تحقیر در خود دارد، با این برداشت همراه بود که جلیلی به جا پاسخ مستدلل از همین ابتدای کار به دنبال «فرار از مناظره» است.

دقایقی پس از وایرال شده اظهارات جلیلی خطاب به روحانی؛ محمد مهاجری فعال سیاسی منتقد طیف جلیلی نوشت: «آقای سعید جلیلی! شما بیا و همان بچه‌دبستانی باش و روحانی را محکوم کن! شما این مناظره را انجام نمی‌دهی اما اگر انجام دهید من اسمم را عوض می‌کنم و به سعید جلیلی تغییر می‌دهم.»

همچنین این شیوه مواجه با مناظره از سوی جلیلی نشان می‌دهد در قالب ذهنی وی مناظره بیشتر از آن‌که ابزاری در راستای پاسخ به ابهامات باشد؛ وسیله‌ای برای تخریب رقیب با لفاظی‌های کلامی است؛ امری که حسن روحانی در آن چیره‌دست روشن است که جلیلی در این عرصه قادر به رویارویی با روحانی نیست.

انتقاد دیگری که به جلیلی وارد است، به این واقعیت بازمی‌گردد که وی در تمام سال‌هایی که دوقطبی بر سر برجام داغ بود، می‌توانست پیشنهاد مناظره بدهد یا حداقل در یک سال گذشته آن را بپذیرد، اما متاسفانه پذیرش مناظره در شرایط فعلی نشان می‌دهد که وی فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل را صرفا فرصت مغتنمی برای از میدان به در کردن رقیب سنتی خود یافته است و گرنه جلیلی اگر به دنبال روشنگری بود تا پیش از این فرصت‌هایی مانند مناظره با بیژن زنگنه را نیز داشت اما به راحتی از آن چشم‌پوشی کرد!

پیش‌بینی فرار وی از مناظره تا حدی برای تحلیلگران سیاسی واض است که برخی از آن‌ها پیشنهاد جایگزینی محمود احمدی‌نژاد به جای سعید جلیلی را داده‌اند. احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار حامی برگزاری مناظره در این زمینه نوشته است: «به نظرم سعید جلیلی حاضر به مناظره با آقای روحانی نشود اگر هم حاضر بشود و مناظره انجام گیرد، چنگی به دل نخواهد زد! در مقابل، مناظرۀ حسن روحانی با آقای احمدی‌نژاد، می‌تواند محشر باشد! این مناظره اگر هم نتیجۀ عملی در بر نداشته باشد که البته در برنخواهد داشت، اما بسیار هیجان‌انگیز خواهد بود. حالا که آقای احمدی‌نژاد خود پا پیش گذاشته است بهتر است آقای روحانی درخواست او را رد نکند.»

بر این اساس، اگر به احتمال بسیار پایین مناظره میان این دو رقیب دیرینه برگزار شود، با توجه به فن بیان روحانی و اشراف وی به بسیاری از مسائل امنیتی و سیاسی کشور، برنده مناظره از پیش مشخص است و اگر جلیلی از آن سرباز زند باز هم بازی مغلوبه خواهد شد. به این ترتیب با افتادن جلیلی به «بازی دو سر برد» روحانی، تمام اشتباهات تیم مذاکره کننده روحانی نه تنها با یک جریان‌سازی ساده رسانه‌ای آرشیو خواهد شد بلکه راه برای اصرار بر تدوام آن نیز هموارتر از گذشته می‌شود.

تندروهای حامی روحانی از مناظره چه می‌خواهند؟

واضح است که روحانی و جریان رسانه‌ای وی می‌دانند نه مناظره‌ای برگزار می‌شود و نه دیگر حرف‌های آن‌ها برای مردم جذابیتی دارد. اما بر اساس مهارتی که روحانی در فنون مناظره واقناع مخاطب دارد؛ می‌داند که پس از مدتی می‌تواند بگوید که اسرار مگوی بسیاری دارد که به وی فرصت اظهار آن‌ها داده نشده است! جریان تندروی اصلاح‌طلب نیز به راحتی می‌تواند از این آب گل‌آلود ماهی بگیرد و انتقاد از برجام را محدود به طیف سوپرانقلابی به نمایندگی جلیلی کند.

زیرا جلیلی ناخواسته در یک بازی رسانه‌ای افتاده است و سایر منتقدان طیف اصول‌گرا نیز از این پس اگر در مقام نقد قرار بگیرند باید به مناظره تن دهند و اگر فریب این بازی را نخورند، منتقدان برجام صرفا سوپرانقلابی‌ها خواهند بود!

در هفته‌های پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه بخشی از جریان تندوری جبهه اصلاحات با نگارش بیانه‌ای تلاش کردند تا با ساده‌سازی روابط بین‌الملل و ارائه پیشنهاداتی رادیکال - که مورد انتقاد بخشی از اعضای این جبهه قرار گرفت- تصمیم‌سازان کشور را قانع کنند تا برخی از مواضع خود در برابر اروپا و آمریکا عقب‌نشینی کنند. اما علی‌رغم تلاش‌های منطقی دستگاه دیپلماسی در نهایت مکانیسم ماشه فعال شد و برجام پس از یک دهه تلاش از بین رفت.

در چنین فضایی این طیف تندرو به جای چاره‌اندیشی برای آینده وارد تلاشی از قبل برنامه‌ریزی شدند تا با دعوت مردم به تماشای یک جنگ زرگری، از مسئولیت ملی خود شانه خالی کنند و اگر موفق به برگزاری این جنگ زرگری هم نشدند از نتایج یک امر عدمی، بهره ببرند!

بنابراین برخلاف ادعای برخی سیاست ورزان که می‌گویند این مناظره مطالبه مردم است و حق آن‌ها است که بدانند در این ۱۰ سال چه اتفاقی افتاده است و مقصر مرگ برجام چه کسی است؛ اما واقعیت این است که در این شرایط فعلی نه تنها مردم به دنبال «مقصریابی» در داخل کشور نیستند بلکه اساسا تحمیل چنین مطالبه‌ای به آن‌ها، برخلاف منافع کشور است.

انتهای پیام/

کد خبر: 1282628

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =