«هزار و یک شب» مجموعه منظمی از بی‌نظمی‌های فیلمسازی

کیانوش رضایی*

گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- سریال «هزار و یک شب» یکی از بلندپروازانه‌ترین آثار اخیر شبکه نمایش خانگی است؛ تجربه‌ای متفاوت از سینما و تلویزیون ایران، که با ترکیبی از داستان‌های اسطوره‌ای و مدرنیت، مخاطبان را به سفری رمزآلود دعوت می‌کند اما اینکه در این هدف موفق است یا خیر نیاز به بررسی بیشتر دارد. این سریال به کارگردانی مصطفی کیایی، با سرمایه‌گذاری قابل توجه و همکاری بین‌المللی ایران و ترکیه ساخته شده است.

در «هزار و یک شب»، قصه‌های کهن و افسانه‌ای از دل مجموعه مشهور «هزار و یک شب» الهام گرفته شده‌اند، سازنده تلاش کرده تا با فرمی جدید، روایت امروز را با اسطوره‌های کهن پیوند دهد. فیلمنامه که با همکاری کیایی و نغمه ثمینی نوشته شده تلاش دارد تعادلی برقرار کند بین دنیای جادویی و تاریخی قصه‌ها و دغدغه‌های امروزی تا ساختار هم برای مخاطب ایرانی و هم برای مخاطب بین‌المللی جذاب باشد.

بازیگران پروژه نیز بی‌تردید یکی از نقاط قوت آن‌اند. حضور ستارگان شناخته‌شدهه سینما و تلویزیون ایران از جمله هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، بهرام رادان، سخر دولتشاهی در کنار بازیگران ترک و بین‌المللی، ترکیبی پدید آورده‌اند که می‌تواند طیفی گسترده از مخاطبان را جذب کند.

این سریال قصه دختر خبرنگاری با بازی سحر دولتشاهی آغاز می‌شود که پیگیر پرونده دختران ناامید از زندگی که ناگهان ناپدید می‌شوند شده است. سکانس ابتدایی سریال با حال و هوای تاریخی-تخیلی شروع می‌شود که لوکیشنی ساخته شده و با جلوه های ویژه تنیده شده تا حس و حال تاریخی-تخیلی در آن شکل بگیرد.

هرچند می‌توان احساس کرد که نیت سازندگان خوب است اما همه چیز در این سریال مکانیکی و تصنعی است. فیلمسازان ما با گذشت دهه ها اما هنوز نتوانسته‌اند برای عبور از فضای روتین و رئال سینمای اجتماعی ایران و گام برداشتن به سمت سینمای متفاوت جهان مانند هالیوود به سک راهکار عملی برسند تا تلفیق فرهنگ ایرانی را با فضای تخیلی و ماورایی را به یک سبک سازگار و باورپذیر برسانند.

اینگونه است که وقتی فرم را نگاه می‌کنیم همه چیز منطقی است اما وقتی به چهره بازیگر و دیالوگ آن گوش می‌کنیم همه چیز خراب می‌شود و شاکله فیلم سازی از هم می‌پاشد و دیالوگ ها ثقیل و مکانیکی هستند و بازیگر صرفا مثل یک ربات فقط دیالوگ را تکرار می‌کند نه اینکه آن را بازی کند و از فضای مکتوب وقتی به فضای تصویر تبدیل می‌شوند این اتفاق به درستی شکل نمی‌گیرد.

سریال در قسمت اول هیچ تلاشی نکرد تا از بین آن همه بازیگر به یک کاراکتر اولویت ببخشد و به معنای ساده‌تر اینکه هیچ کاراکتری برای مخاطب در قسمت اول مهم نشد و وقتی کاراکتری مهم نشود طبیعتا قصه‌اش نیز مهم نخواهد شد. در حقیقت سازنده باید بازیگرانی که هیچ تاثیری در درام داستان ندارند را کنار می‌گذاشت و از آنان در قسمت های بعدی رونمایی میکرد و در قسمت اول با استفاده از کاراکتر اصلی شاه پیرنگ را برای مخاطب مشخص می‌کرد که در قسمت اول شاهد چنین چیزی نبودیم.

خاصه سریال هزار و یک شب درگیر یک دوگانگی است یعنی سرچشمه اثر متکی به یک اثر مکتوب ادبی کهن به همین نام است و حالا سازنده قصد دارد این را با فضای رئال امروزی ترکیب کند گه مسائلی مانند جادو و ماورا ترکیب شده است که همین موضوع مهمترین نکته فرمی این سریال است تا اینجای کار یعنی تا قسمت اول به درستی اتفاق نیفتاده و هیچ بخشی از سریال برای مخاطب باورپذیر نیست.

سریال در قسمت اول تلاش می‌کند در عین اینکه قصه‌اش را جلو می‌برد شخصیت هایش را نیز یکی یکی معرفی کند اما نکته اینجاست که نه قصه آنچنان هیجان انگیز است که مخاطب را درگیر کند تا با اشتیاق منتظر قسمت بعدی باشد و نه شخصیت ها آنچنان پر زور هستند و هیچ کدام از این دو اتفاق تا به حال برای مخاطب نیفتاده است.

یکی کارهای ارزشمندی که مصطفی کیایی در این سریال انجام داده این است که در کنار ستاره های نام آشنای سینما از بازیگران نوظهور و تازه وارد استفاده کرده است اما متاسفانه نه در بین ستاره ها و نه در بین بازیگران نوظهور، بازی‌گیری قدرتمندی رخ نداده و حداقل تا همین قسمت اول هیچ بازی قدرتمندی از هیچ کدام از بازیگران شاهد نیستیم.

در نهایت قسمت اول قدرتمندی از این سریال شاهد نبودیم و با همه تلاش سازنده و استفاده از ستارگان زیادی در هزار و یک شب اما در واقع حس دوگانگی تاریخی و رئال برای مخاطب دلچسب نیست و امیدواریم این شکاف در قسمت های بعدی اصلاح شود.

کد خبر: 1289640

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =