جادو هنوز نیمه‌کاره است

علی نعیمی*

گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- قسمت دوم سریال «هزار و یک شب» ساخته مصطفی کیایی، همچنان در مسیر روایت چندلایه‌اش پیش می‌رود؛ روایتی که تلاش می‌کند میان معمای گم‌شدن آشیان، وضعیت درمانی شیما، و بحران‌های خانوادگی و اقتصادی شخصیت‌ها تعادلی دراماتیک ایجاد کند. این قسمت، برخلاف اپیزود پیشین که ساختار مشخص‌تری داشت، در فضایی آشفته و پراضطراب حرکت می‌کند، اما همین آشفتگی در بسیاری از لحظات به‌درستی با جهان داستان هماهنگ می‌شود. شاید مهم‌ترین نقطه قوت این اپیزود، جسارت سازندگان در نزدیک شدن به موضوعاتی باشد که هم ریشه در واقعیت جامعه دارند و هم قابلیت خلق معمایی سینمایی را فراهم می‌کنند.

در مرکز روایت، همچنان غیبت آشیان قرار دارد؛ یک غیبت پرابهام که نه تنها خانواده را در وادی نگرانی فرو می‌برد، بلکه تنش‌ها و سوءظن‌ها را میان شخصیت‌ها شعله‌ور می‌کند. این اپیزود به‌جای ارائه تک‌پیرنگی منضبط، با چند محور همزمان پیش می‌رود: وضعیت ذهنی نیلوفر، درگیری‌های مالی پدر، تهدیدهای طلبکاران، و نیز مثلث‌های عاطفی و درهم‌تنیده‌ای که میان شخصیت‌ها شکل گرفته است. هرچند این چندلایگی گاهی به پراکندگی می‌رسد، اما در کل نشان می‌دهد نویسنده و کارگردان قصد داشته‌اند جهانِ متلاطم شخصیت‌ها را در قالب فرم نیز بازتاب دهند. این بازتاب، اگرچه همیشه دقیق نیست، اما در بسیاری از لحظات مؤثر عمل می‌کند و حس فشار و خفگی را به مخاطب القا می‌کند.

متنِ این قسمت سرشار از دیالوگ‌های پشت هم و گاه بریده‌بریده است؛ نوعی ریتم تند گفتاری که در ابتدا ممکن است مخاطب را سردرگم کند، اما به‌مرور می‌توان تشخیص داد که این شتابِ دیالوگی، به‌نوعی نمایه جهان درونی شخصیت‌هاست. جهانِ شخصیت‌هایی که فرصت فکر کردن ندارند، مدام میان ترس و امید نوسان می‌کنند و در تلاش‌اند واقعیت‌های تلخ را هضم کنند. در بسیاری از لحظات، همین سبک گفت‌وگو باعث ایجاد حس فوریت می‌شود و تنش را بالا نگه می‌دارد. البته طبیعی است که چنین رویکردی باید با انسجام روایی در تعادل باشد؛ گاهی متن در انتقال اطلاعات کلیدی از ریتم مناسب خارج می‌شود، اما در بخش قابل توجهی از سکانس‌ها، این شیوه بیان به موفقیت نزدیک می‌شود.

یکی از نکات مثبت قسمت دوم، تلاش اثر در پرداخت روابط انسانی و نشان دادن شکنندگی آن‌هاست. رابطه نیلوفر با پدرش، رابطه او با سروش، رابطه میان آشیان و نزدیکانش، و حتی رابطه طلبکاران با خانواده، همگی سویه‌هایی دارند که مخاطب را دعوت به قضاوت نمی‌کنند بلکه او را وادار به مشاهده یک وضعیت انسانی می‌کنند؛ وضعیتی که نه سیاه است نه سفید. شخصیت‌ها معصوم یا شرور مطلق نیستند، بلکه مجموعه‌ای از تناقض‌ها، نیازها و تصمیم‌های سخت‌اند. این پیچیدگی اخلاقی از نکات ارزشمند کار است؛ حتی طلبکارانی که در ظاهر خشونت‌ورزند، به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که استیصال و فشار مالی‌شان را می‌توان دید.

از منظر بازیگری، این قسمت با وجود برخی نوسانات، لحظات موفقی دارد. بازی‌ها در سکانس‌های احساسی کنترل‌شده‌تر و عمیق‌ترند؛ به‌خصوص در بخش‌هایی که نیلوفر با سمیر مواجه می‌شود یا جایی که شخصیت‌ها درباره آشیان حرف می‌زنند. تصمیم سازندگان برای نزدیک شدن دوربین به چهره‌ها در لحظات بحرانی باعث شده احساسات واقعی‌تر دیده شوند. هرچند گاه در صحنه‌های شلوغ یا لحظات پرتنش لحن‌ها از کنترل خارج می‌شود، اما مجموعاً انرژی بازی‌ها با فضای آشفته روایت هم‌افزایی پیدا می‌کند.

در زمینه تصویر، اپیزود دوم گرچه هنوز آن انسجام بصری‌ای را که از یک درام معمایی انتظار می‌رود کاملاً رعایت نکرده، اما استفاده از نورهای خاموشی، سایه‌های سنگین و قاب‌های فشرده باعث شده حس اضطراب بیشتر شود. در سکانس‌هایی که مربوط به راهروهای بیمارستان یا خانه‌های قدیمی است، میزانسن‌ها به‌خوبی به حس تهدید کمک می‌کنند. تدوین نیز ریتمی تند دارد که با دنیای پاره‌پاره شخصیت‌ها هماهنگ است؛ هرچند برخی برش‌های ناگهانی نیاز به پالایش بیشتری دارد.

از لحاظ ساختاری، داستان در این اپیزود عمداً تکه‌تکه و لایه‌لایه حرکت می‌کند تا هم معمای اصلی را گسترش دهد و هم فشار بی‌رحمانه زمان را نشان دهد. خطر این نوع روایت همیشه افتادن در دام آشفتگی غیرضروری است، اما سریال در بخش‌هایی توانسته میان این آشفتگی و هدایت مخاطب تعادل نسبی برقرار کند. این تلاش، اگر در قسمت‌های آینده با تمرکز بیشتر بر خط اصلی داستان تکمیل شود، می‌تواند ساختار کلی اثر را محکم‌تر کند.

بخش قابل‌توجه دیگری از قوت‌های سریال، انتخاب موضوعاتی است که در آثار معمایی داخلی کمتر به آن پرداخته می‌شود: مثل نگاه به فشار اقتصادی بر خانواده‌ها، آشفتگی‌های روانی نسل جوان، روابط عاطفی ناپایدار، برخوردهای طبقاتی، و نیز پیامدهای خشونت پنهان در روابط انسانی. این موضوعات باعث می‌شود «هزار و یک شب» فراتر از یک درام معمایی صرف حرکت کند و لایه‌های اجتماعی نیز به دل داستان تزریق شود.

در مجموع، قسمت دوم «هزار و یک شب» با وجود کاستی‌هایی در انسجام روایت و برخی ناهماهنگی‌های اجرایی، یک قدم بلند در جهت ترسیم جهان پراضطراب و در هم‌تنیده شخصیت‌ها برمی‌دارد. سریال جسورانه به بحران‌های اجتماعی و روانی نزدیک می‌شود و تلاش می‌کند داستانی چندلایه بسازد که همچنان برای مخاطب معما باقی بگذارد. اگر اپیزودهای بعدی بتوانند این انرژی را با نظم روایی بیشتری همراه کنند، «هزار و یک شب» می‌تواند به یکی از آثار قابل‌اعتنای ژانر معمایی ـ اجتماعی در نمایش خانگی تبدیل شود.

علی نعیمی-خبرنگار*

انتهای پیام/

کد خبر: 1290110

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =