گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، قسمت پانزدهم سریال «محکوم» را میتوان یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین مقاطع روایی این درام دادگاهی دانست؛ اپیزودی که نهتنها چند گره اساسی داستان را باز میکند، بلکه با برهم زدن فرضیههای پیشین، مسیر روایت را به شکلی جدی وارد مرحلهای تازه، تیرهتر و پرتنشتر میسازد.
در این قسمت، تمرکز روایت بیش از هر زمان دیگری بر شخصیت مهیار قرار میگیرد؛ شخصیتی پرنوسان که از ابتدا یکی از موتورهای محرک داستان بوده است. مهیار که در گذشته با ازدواج مادرش نسرین با خسرو مخالف بود، اینبار دست به اقدامی غیرمنتظره میزند و برای ترمیم رابطه تابان و پدرش به دیدار خسرو میرود. این چرخش رفتاری، نشانهای از بلوغ شخصیتی اوست؛ بلوغی که نه از مسیر آرام، بلکه در دل بحران، عذاب وجدان و تجربههای تلخ شکل گرفته است. نویسنده بهخوبی از این تحول برای تعمیق تنشهای خانوادگی استفاده میکند و نشان میدهد که «محکوم» بیش از آنکه صرفاً یک معمای جنایی باشد، درباره پیوندهای گسسته انسانی و هزینههای پنهان تصمیمهاست.
در موازات این خط داستانی، شخصیت بهرام ــ وکیل تابان ــ بیش از گذشته در کانون بحران قرار میگیرد. او که در انتقامجویی از مادر تابان ناکام مانده، اینبار مسیر تازهای برای پیشبرد کینه خود مییابد. نزدیک شدن حسابشده او به مهیار، هم نشانهای از هوشمندی تاریک شخصیتش است و هم زنگ خطری برای سایر کاراکترها. هرچند سریال هنوز در پرداخت روانشناسانه عمیقتر بهرام میتوانست جسورانهتر عمل کند، اما حضور او بهعنوان شخصیتی خاکستری و زخمخورده از گذشته، همچنان تهدیدی دائمی در بطن روایت باقی میماند.
اوج تنش در قسمت پانزدهم با ناپدید شدن ناگهانی مهیار رقم میخورد؛ حادثهای که خطوط مختلف داستان را به شکلی هوشمندانه به هم پیوند میزند. تلاش نسرین برای یافتن پسرش، در کنار پیگیریهای بازپرس پرونده، ادیب فروتن، ترکیبی از اضطراب مادرانه و جدیت حرفهای را شکل میدهد. این همراهی، بار عاطفی داستان را افزایش داده و مخاطب را بیش از پیش درگیر سرنوشت مهیار میکند.
اما شاید مهمترین اتفاق این قسمت، پیدا شدن جسد بهمن و روشن شدن حقیقت ویدیوی اعتراف او باشد. سریال با کنار زدن فرضیه گمراهکننده اولیه و آشکار کردن این نکته که بهمن تحت اجبار وادار به اعتراف شده، ساختار معمایی خود را محکمتر میکند. حذف این مظنون دروغین، نهتنها گامی اساسی بهسوی کشف قاتل واقعی است، بلکه عمق تراژدی داستان را نیز افزایش میدهد. اکنون روشن میشود که دشمنیای قدیمی علیه نسرین وجود داشته و زنجیرهای از خشونت ــ از قتل تابان تا مرگ بهمن و ربودن مهیار ــ ریشه در همین کینه پنهان دارد.
این افشاگری، نقطه چرخش مهمی در روایت است. محور داستان از صرفِ کشف قاتل تابان، به مواجهه با نفرتی دیرینه و شخصی تغییر جهت میدهد. مهیار دیگر فقط قربانی یک آدمربایی نیست؛ او به هدف مستقیم انتقامی حسابشده تبدیل شده است. همین تغییر زاویه دید، پرسش اصلی سریال را برجستهتر میکند: چه کسی پشت این نفرت طولانی ایستاده و انگیزه واقعی او چیست؟
از منظر ساختاری، قسمت پانزدهم با ریتمی تندتر، گرهافکنیهای منطقیتر و فضایی تیره و رازآلود، یکی از موفقترین اپیزودهای «محکوم» به شمار میرود. سریالی که میان قسمتهای هفتم تا دهم با افت ریتم مواجه شده بود، از حوالی قسمت دهم دوباره به مسیر اصلی بازگشته و در این قسمت به اوج تازهای رسیده است. آزادی مهیار پس از اعتراف بهمن، خروج مادر تابان از ایران و تمرکز بیشتر بر خسرو بهعنوان پدری داغدار، همگی نقاط عطفی هستند که بهخوبی در بافت قصه جا افتادهاند.
در این میان، پرداخت رابطه عاطفی خسرو با مهیار و قرار گرفتن او در کنار نسرین و فروتن، لایهای انسانیتر به روایت میافزاید. تماسهای تلفنی مهیار با دختری از گذشته نیز بهعنوان تلهای داستانی، ذهن مخاطب را به شک و گمانهای تازه سوق میدهد. ناپدید شدن مهیار، پیدا شدن موتورش و پایانبندی معلق قسمت پانزدهم، تعلیق را در نقطه جوش نگه میدارد و تماشاگر را مشتاق ادامه ماجرا میکند.
از منظر اجرا، سیامک مردانه در قسمتهای اخیر، بهویژه در این اپیزود، نشان داده که توانسته کندی ریتم بخشهای پیشین را جبران کند. بازی بازیگران نیز در خدمت این انسجام روایی قرار گرفته است؛ از ساره بیات و کوروش تهامی گرفته تا یونس حراناف و حضور کوتاه اما تأثیرگذار رامین پرچمی در نقش بهمن.
در مجموع، «محکوم» در قسمت پانزدهم نشان میدهد که اگر این روند رو به رشد حفظ شود، میتواند به پایانی درخشان و بهیادماندنی برسد؛ پایانی که پاسخ پرسش اصلی مخاطب را بدهد: قاتل واقعی کیست و این چرخه خشونت چگونه متوقف خواهد شد؟
مجتبی صارم پور- منتقد*
انتهای پیام/
نظر شما