به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ باستانشناسانی که در شهر رومی باستانی هِراکْلیا سِنتیکا در جنوب غربی بلغارستان مشغول کاوشند، به شواهدی تکان دهنده دست یافتهاند که درک ما را از معلولیت و مراقبت اجتماعی در جهان روم باستان به چالش میکشد.
در میان ویرانههای فروریخته ناشی از یک زمینلرزه مهیب در سده چهارم میلادی، بقایای ۶ مرد پیدا شد که اسکلت آنها نشانههای تراژدی و شفقت انسانی را در خود داشت. در میان این مردان، جوانی دیده شد که احتمالاً به «سندروم آپرت» مبتلا بوده از بدو تولد نیازمند مراقبت مداوم بوده است. سندرم آپرت یک بیماری ژنتیکی نادر است که بر رشد استخوانهای جمجمه، صورت، دستها و پاها تأثیر میگذارد. این سندرم با جوش خوردن زودرس استخوانهای جمجمه و به هم چسبیدگی انگشتان دست و پا مشخص میشود. افراد مبتلا به سندرم آپرت ممکن است ناهنجاریهای دیگری نیز در صورت و جمجمه خود داشته باشند.

هِراکْلیا سِنتیکا به سبب موقعیت راهبردیاش در کرانه رود استرومه و میان شهرهای مهم رومی رونق داشت. میدان شهر (فوروم) به عنوان مرکز مدنی، دارای ساختمانهای یادمانی و حوضچههای آب حیاتی بود. در اواخر سده چهارم میلادی، زمینلرزهای ویرانگر -بخشی از «طوفان زمینلرزه» که مدیترانه شرقی را درنوردید- باعث فرو ریختن سیسترنهای طاقدار آجری شد که به آرامگاه ابدی ۶ انسان بداقبال تبدیل شد.
سیسترن یک مخزن آب است که برای جمعآوری و نگهداری آب باران یا آب جاری ساخته میشد. این سازهها معمولاً زیرزمینی یا در دل ساختمان ساخته میشدند و با سنگ، آجر یا بتن پوشانده میشدند تا آب ذخیره شده برای مصارف آشامیدنی، شستوشو، آبیاری یا استفاده عمومی سالم بماند. در معماری رومی و یونانی باستان، سیسترنها بخش مهمی از سامانههای آبرسانی شهری بودند و در کنار قناتها، آبانبارها و فوارهها قرار داشتند. یکی از معروفترین نمونههای آن «باسیلیکا سیسترن» در استانبول است که یک مخزن بزرگ و باشکوه برای ذخیره آب بوده است.

لحظهای منجمد در دل فاجعه
باستانشناسان ۶ متر زیر زمین و در زیر سیسترن فرو ریخته، پنج اسکلت را یافتند که در میان آوار دراز کشیده بودند. اسکلت ششم در سطحی بالاتر کشف شد. شاید به دلیل اینکه در هنگام فرو ریختن سازه میخواسته دیگران را نجات بدهد. تمام قربانیان بین ۱۸ تا ۳۵ سا داشتند و به دلیل آسیبهایی که در اثر سقوط اشیاء و ضربههای ناشی از زمین لرزه به صورت آنی مردهاند. تحلیل پژوهشگران «آکادمی علوم بلغارستان» نشان میدهد آنها از طاق سیسترن به پایین سقوط کردهاند و تصویری باستانشناختی از واپسین لحظههای زندگیشان بر جای گذاشتهاند.
یکی از قربانیان، که باستانشناسان نام آن را «اسکلت 2N» گذاشتهاند، در حالی مرده که دستی برای محافظت روی بدنش قرار داشته است. باستانشناسان میگویند او اندکی پس از سقوط زنده بوده است.
با این حال، مهمترین کشف از تحلیل دقیق همین اسکلت حاصل شد: شواهد آشکار از سندروم آپرت.

شواهد شفقت در روزگار باستان
این جوان مبتلا به سندروم آپرت، جمجمهای بدشکل، شکاف کام، دندانهای از دست رفته و عدم تقارن در چهره داشت؛ ویژگیهایی که باعث مشکلات شدید در تغذیه، تنفس و گفتار میشد. شگفتانگیز آن است که با وجود این چالشهای عمیق، او تا اوایل بزرگسالی زندگی کرده بود و این نشانهای روشن از مراقبت فوقالعاده جامعه آن دوران از افراد معلول است. آن هم در جوامع باستانی که بقاء اغلب به توانایی جسمی وابسته بود. طول عمرِ او حاکی از سطحی بیسابقه از مراقبت اجتماعی در آن زمان است.
جالب آنکه، جمجمهای دیگر نیز نشانه شکاف کام داشت و این احتمال را پیش میکشد که قربانیان با هم خویشاوند بوده و الگوهای وراثت ژنتیکی در میانشان وجود داشته است. اگر این موضوع با آزمایش DNA تأیید شود، چشماندازهای منحصر بهفردی درباره پزشکی باستان و ساختارهای خانوادگی حامی افراد معلول در جامعه رومی به دست خواهد داد.
به چالش کشیدن پیشفرضهای باستانی
این کشف، دیدگاههای سنتی درباره نگرش رومیان به معلولیت را بنیاداً به چالش میکشد. درک باستانی از «معلولیت» بیشتر بر توانایی کار تمرکز داشت، اما این جوان در تمام زندگیاش از مراقبتی مداوم برخوردار بوده است. بار اقتصادی این مراقبت چشمگیر بوده و نشان میدهد یا خانوادهای اشرافی پشت آن بوده، یا ساختارهای اجتماعیای وجود داشته که ارزش انسانی را فارغ از بهرهوری به رسمیت میشناختهاند.
ویژگیهای پاتولوژیک او بهوضوح قابل مشاهده بود و او را «متفاوت» جلوه میداد، با این حال حضور او در محدوده فوروم نشان میدهد که در جامعه گنجانده شده و به هیچ عنوان طرد نشده است. این شواهد، از معدود مدارک باستانشناختی است که شمول و مراقبت از افراد معلول در دنیای رومی را به تصویر میکشد.
زمینلرزهای که جان این افراد را گرفت، بخشی از رویدادهای لرزهای ویرانگر میان سدههای چهارم تا ششم میلادی بود. هِراکْلیا سِنتیکا هرگز بهبود نیافت و سرانجام پس از زمینلرزههای بعدی رها شد. اجساد قربانیان هرگز بازیابی نشدند و مکانشان ناشناخته ماند تا اینکه در این لحظه تراژیک برای کشف امروزی مهر و موم شد.
برخلاف محوطههای فاجعهزده مشابه که بر ساختمانهای فروریخته تمرکز دارند، هراکلیا سنتیکا چشماندازی عمیقاً انسانی از تراژدی باستانی به ما میدهد. رویکرد «استخواننگاری زیستی» گروه پژوهشی، اسکلتها را به انسانهایی با داستانهای فردی بدل میسازد و از فروکاستنشان به آمارِ مرگومیر پرهیز میکند. این کشف گواهی است بر قدرت ویرانگر بلایای طبیعی و نیز بر شفقت انسانی پایدار در جهان باستان.
انتهای پیام/
نظر شما